خمس ظاهری و خمس باطنی
خمس یکی از فرایض شرعیه است و احدی نمیتواند در مبلغی یا چیزی که خمس به آن علاقه میبندد، تصرف کند. اگر کسی ترک خمس کند در ردیف ستمکاران و غاصبان محسوب و در صورتی که ترک آن را حلال بداند، کافر است.
خمس به چند چیز تعلق میگیرد: غنیمت، معدن، گنج، غُوْص، مال حلال آمیخته به حرام، زمینی که کافر ذِمّی از مسلمان خریداری کند، منافع و عایدات معامله و کسب و تجارت و صنعت و زراعت، بلکه کلیه منافع و درآمد سال.
در دادن خمس، بلوغ شرط نیست. اگر کسی پیش از دادن خمس با چیزی که خمس به آن تعلق میگیرد لباس بخرد، نماز خواندن با آن لباس صحیح نیست و اگر با آن برای وضو یا غسل آب بخرد، وضو و غسلش با آن آب صحیح نباشد.
خمس به شش سهم تقسیم میشود: سه سهم آن مال سادات مستحق و اطفال یتیم مستحق از سادات و ابنالسبیل از سادات، و سه سهم دیگر مال امام است که باید به امام تسلیم کند. اگر کسی دسترسی به امام یا نایب او نداشته باشد، باید سهم امام را به فقیه جامعالشرایط بپردازد، یعنی کسی که تا حد کافی به مسایل و احکام شرعی واقف بوده و با تقوی و عادل و عارف باشد.
خمس را بر زکات اشرفیتی است، زیرا منافع خمس بر عام و خاص و خاصالخاص است و در خیرات آن محدودیتی نیست بالاخص در آثار باطنی آن، ولی در خیرات زکات محدودیت است چه از لحاظ دنیوی و چه از لحاظ اخروی.حضرت رضا علیهالسلام میفرماید که خداوند متعال سهم رسول و خویشاوندان او را به سهم خود متصل کرده «وَ اعْلَمُوا اِنَّما غَنِمْتُم مِن شَیءٍ فَاَنَّ للّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُربیٰ»، همچنان که اطاعت و ولایت آنان را اطاعت و ولایت خود معرفی فرموده است. لذا شایسته ندیده که از صدقه و زکات استفاده نمایند، زیرا به حکم «خُذْ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً تُطَهٍّرُهُم وَ تُزَکّیهِم بِها» صدقه و زکات برای پاکی و طهارت است وضع شده است، در حالی که اهل بیت پیامبر(ص) پاکند و خداوند آنان را به طهارت خاص از جانب خود اختصاص داده و همان را برای آنان پسندیده که برای خود پسندیده است. یتیمان و مسکینان و ابنالسبیل از سادات با رفع نیازشان، حقشان از خمس قطع میگردد، ولی سهم اهل بیت عصمت تا قیامت پا برجاست غنی باشند یا فقیر؛ زیرا هیچ کس از خدا و رسولش غنیتر نیست ولی با این حال خداوند متعال بر طبق آیه شریفه برای خود و رسولش حقی منظور نموده است.
بنابراین آنچه را که مؤمن به عنوان خمس به امام علیهالسلام یا جانشین او دهد، نه از باب نیاز آنان که در واقع سهمی است که خدا و رسول و محبوبین درگاه حق، اولیٰ به تصرف در آن هستند تا به اَحسن وجه در طریق الهی صرف نمایند و این توفیقی است سالک را که از قید تعلق بدان و محاسبهاش آزاد گردد.
بنده را وقتی در ایمان ضعفی است و هنوز تعلق خاطر به مال و منال خود دارد، باید خمس مقررّه پردازد و این حکم همگان راست به ظاهر، و اگر ایمان و معرفت سالک در طریق حق به حد کمال رسد، در معنا دل او از قید همه تعلقات آزاد گردد و تصرف همه را به خدا واگذارد و خواست و ارادهٔ خود را در آن محو نماید. همچنان که مؤمنین اولیه که در ایمان و معرفت راسخ بودند، هر یک در مقابل ده تن پیکار مینمودند، اما آنگاه که ضعف و فتوری در ایشان ظاهر شد، هر کدام موظف به پیکار و مقاومت در مقابل دو تن از مشرکین و کفار گردیدند.
معانی و مصادیق معنوی احکام خمس به مانند سایر موارد، بیشمار است که ذیلاً به ذکر برخی اشارات باطنی آن اکتفا میشود:
غنیمت، مال کافران است که در جنگ و جهاد نصیب مسلمانان شود، و جهاد دو قسم است: یکی جهاد ظاهر با کافر به تیغ و شمشیر، دیگری جهاد باطن با نفس به قهر و کوشش. کسی که در جهاد با کفر است به مال توانگر شود، و آن که در جهاد با نفس است به دل توانگر گردد.
همان گونه که از مال غنیمت، سهم خدا و رسول و خاندان رسالت را بیرون کنند، همچنین در معاملاتِ حقیقت که دل را غنیمت است، صاحبان حقوق مذکور را سهمی است که بنده در آن آزاد بوَد و به حق باشد، از خود بیزار و از عالم آزاد.
غَوْص، فرورفتن به دریا را گویند. گرچه در فرهنگ الهی توصیه به برخورداری از نعم الهی و از جمله دریاست، لکن در معنا اشاره به تمتّع از دریایی دیگر است. برخورداری حقیقی از دریای ظاهر بدون برخورداری از دریای باطنی و حقیقت، امکانپذیر نیست. شستشو در آب ظاهری آسان، لکن در دریای الهی و حقیقت، شستشو کردن شرط است.
بزرگان فرمودهاند: باید همچو غوّاص به دریای درون خویش فروشویم. با نورافکنهای قوی در صدد تجسس و تَفَحُّص درون خود آییم و اسرار درونی خویشتن را روشن نموده به تلاش معنوی پردازیم، که ترقیات و موفقیتهای ما مرهون فعالیتهای الهی ماست «لَیسَ لِلْاِنسانِ اِلّٰا ما سَعیٰ».
هر یک از بزرگان و رجال دین، دریای الهی هستند. خوشا به حال سالکینی که در سایه ارشاد بزرگان بتوانند از دُرَر گرانبهای معنوی برخوردار شوند که در این دریاها به ودیعه نهاده شده است.
قرآن مجید دریایی است که ساحل ندارد، مَدلولات و معانی آیاتش بیشمار است، و هر یک همانند امواج دریا به یکدیگر کمک کنند. چنان که دریا دُرّ و گوهر در باطن خود مستور کرده و مردم به واسطه غوص از آنها انتفاع برند، همچنین در قرآن مجید درّ و گوهرهای درخشنده و استوار تام هست که از آنها انتفاع نبرند مگر غواصان بُحُور علوم.
عجایب قرآنیه و غرایب فُرقانیّه به حد و اِحصاء نیاید و هر کسی نتواند در این بحر عمیق غوص نماید. اما عقلا و ازکیا به رتبه و مقام علم و تقوای خویش در این دریای الهی غوص کرده و از آن دُرَر اخذ و التقاط میکنند، و نسبت به صفای قلب از نور قرآن اقتباس و به پایه کمال خود از ثمرات آن اِجتِناء مینمایند و به مقدار صحت ذوق، حلاوت قرآن به ذائقه باطنی آنان رسیده و به قوهٔ مَشام باطن از عطریّات آن استشمام میکنند. اما در آخر باید امتحان تمیز خود را با اخبار و تفاسیر صادره از آل محمد(ص) کنند و به عقل خود اتکاء ننمایند، چه عقل بشری ناقصتر از آن است که به کُنْه آن رسد؛ عامه مردم از عالم و جاهل، عالی و دانی باید به آنان رجوع کنند.
در مقابل گنجهای ظاهری، کُنُوز معنوی است. یکی از انواع گنجینههای معنوی، علم الهی است. کسی که به توفیق الهی علوم و معارف حقه را فراگرفته، در حقیقت خداوند تعالی گنجینهای در سینهٔ او به ودیعت نهاده و این امانتی است ماورای امانات دیگر که به فرمان الهی باید آن را به اهلش برگرداند.
حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید: حق رعیت به علم تو این است که بدانی خداوند تبارک و تعالی تو را برای آنها قَیِّم و سرپرست قرار داده و این گنج علم و حکمت را به تو امانت سپرده، موظفی که نیازمندان را از آن برخوردار سازی و به آنها رسیدگی نمایی. هرگاه عالم ربانی در قبال این ودیعه گرانبهای الهی به وظایف خود عمل نماید، او گنجینهداری امین و خیرخواه بر مولای خود است و در صورت برخوردار نساختن نیازمندان واقعی، خزانهداری خائن.
کسانی که سیم و زر گنجینه کرده و آن را انفاق نکنند، آنان را به عذاب دردناک بشارت است «وَ الَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنفِقُونَها فیٖ سَبیلِ اللّٰهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ»؛ همچنین عالمانی که علم خود را چون گنجی نهان داشته و سبب محرومیت دیگران از آن گردند، جایگاه آنان در طبقهٔ اول دوزخ است، زیرا که خیانت به علم، اَشَدّ است از خیانت به مال.
امروزه اکثر کشورها چشم به ثروت و قدرتهای ظاهری از قبیل معادن نفت و اسلحهها دارند و غافلند که در قبال آنها، معادن و سلاحهای باطنی است. معادن باطنی نهفته در وجود انسانها، به مراتب غنیتر و ناشناختهتر از معادن ظاهری است، چنان که پیشوایان عظام الهی فرمودهاند: «اَلنّاسُ مَعادِنٌ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ»؛ مردم معادنی هستند همچون معادن طلا و نقره. باید با تعلیم و تربیت الهی آن معادن باطنی را در خود استخراج کرد و آن امتیازات و مَواهب اعطایی را در اختیار جامعه گذاشت.
عالم ربانی، کانِ علم و رحمت الهی برای جامعهٔ بشری است، و سلاح مؤثری است در دست مسلمین. در تفکر او قدرتی است که اسلحههای ظاهری در قبال آن در حکم عدم است. لکن عالم بیعمل ولو ظاهراً از علوم و معارف حقه برخوردار گردد، اسلحهٔ خطرناکی است در دست کفار.عارفین الهی و علمای ربانی در حقیقت فرزندان روح نبّیاند، اما سادات فرزندان جسم اویند «وَ کَم بَینَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ» و چه تفاوت عمیقی است بین روح و جسم! این است که اسلام توصیه اکید به یافتن علما و حکمای واقعی برای بهرهمندی از محضرشان نموده است. حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: ای سالکین طریق حق و طالبین سعادت حقه! آنچه را نمیدانید از علمای ربانی بپرسید، با حکما مُخاطبه کنید و با فقرا همنشین شوید. البته این سعادت نصیب هر کسی نشود که موفق به درک فیض حضور عالم ربانی گردد.
فقرا اقسامی دارند، فقر برخی از جهت امکانات مالی است و برخی از بابت امکانات علمی و معنوی، و بعضی از هر دو لحاظ. البته فقیر واقعی کسی است که از جهت علوم الهیه فقیر باشد، بسا سالکینی که در خود احساس فقر و نیاز معنوی مینمایند. بنا به توصیه آسمانی آن بزرگوار، سالکین بعد از برخورداری از محضر علمای ربانی، باید سایرین را از آن علم بهرهمند سازند.
در اخبار و احادیث که تأکید شده ردّ ِسائل و فقیر جایز نیست، برای سائلی است که سؤال او مشروع باشد. وظیفهٔ هر مسلمان است که در صورت امکان به سؤال مشروع، پاسخ الهی دهد وگرنه در پیشگاه الهی مسئول است. سؤال و پاسخ آن ممکن است کتباً یا شفاهاً و یا با عمل و کردار باشد، در این میان اولیٰ عملاً پاسخ دادن است.
از جملهٔ ذیحقّین از خمس و حقوق واجبه، یتیمانند که احکام و شرایط آن در فقه الهی تبیین شده است. خداوند متعال در قرآن مجید تأکید فراوانی بر رعایت حال یتیمان و رسیدگی به آنان و مواظبت نیکو در مورد حفظ اموالشان فرموده و غاصبین و خورندگان اموال یتیمان را به شدیدترین وجهی تهدید به عذاب دردناک نموده است: «اِنَّ الَّذینَ یَأکُلُونَ اَموالَ الْیَتامیٰ ظُلماً اِنَّما یَأکُلُونَ فی بُطُونِهِم ناراً وَ سَیَصلَونَ سَعیراً»؛ در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ستم میخورند، جز این نیست که آتش در شکم خود فرومیبرند و به زودی در آتشی فروزان درآیند.
ایٖتام بر چند گونهاند: یتیم به لحاظ فقدان والدین، و یتیم از جهت فقدان سرپرست الهی و معنوی ولو ظاهراً دارای والدین باشد، و یتیم از هر دو بابت. بنابراین سائل و یتیم منحصر به افراد فقیر و فاقد پدر و مادر نیست، چه بسیارند کسانی که در معنا و حقیقت، سائل و یتیماند و نیاز مُبرَم به رسیدگی و رفع مشکلات دارند. یتیم واقعی از لحاظ علم و معنویات است، چنان که حضرت امام حسن عسکری(ع) میفرماید: که شدیدتر از یتیمی که از پدر منقطع شده، یتیمی است که از امام خود به دور افتاده و قدرت وصول به او را ندارد «اَشَدُّ مِن یُتْمِ الْیَتیمِ الَّذی اِنقَطَعَ عَن اَبیهِ، یُتمُ یَتیمِ الَّذی اِنقَطَعَ عَن اِمامِهِ وَ لا یَقدِرُ عَلَی الْوُصُولِ اِلَیهِ».