زکات ظاهری و زکات عارفان
وجوب زکات از ضروریات دین است و منکر آن کافر، منافع و مصالح آن بسیار و مانع از مفاسد بیشمار است. زکات سبب بقای جامعه و تنظیم امور و از کارهای عامالمنفعه و اعمال خیریه بوده و باعث رفاه و آسایش مردم و مایه حفظ اموال آنان است. در شرع مقدس اسلام به اداء زکات تأکید بسیار شده و بر تارک آن، تهدیدات عظیمه و وعید بر عقاب شدیده است. چنین شخصی اگر در مدت عمر موفق به توبهٔ واقعی نگردد، به بدبختی و شقاوت ابدی دچار خواهد شد.
گرچه نماز افضل عبادات است، اما علاقهٔ شدید انسان به مال و منال دنیا و میل به خوشگذرانی، مانع از وصول به حقیقت نماز و موجب وَبال است. علاج این امر به زکات بوده و این دو عبادت در مجموع اصول عبودیتاند. در اهمیت زکات همین بس که در آیاتی که به صلات امر است به زکات نیز فرمان داده شده، یعنی این دو به هم پیوسته است. صلات بی زکات، و زکات بدون صلات مورد پذیرش الهی نیست.
علت تقدم زکات بر صلات در خصوص «زکات فطره» که میفرماید:«قَد اَفلَحَ مَن تَزَکیٰ وَ ذَکرَ اسْمَ رَبٍّهِ فَصَلّیٰ»، این است که زکات بذل مال است و مُوجِد ملکهٔ سخا، دل را از رذایل اخلاقی از قبیل بخل، حسد و قساوت پاک سازد و در حقیقت، تطهیر بوده و از مقدمات نماز است. چه طهارت حقیقی موقوف بر طهارت باطنی است، تا دل پاک نگردد چنان طهارتی تحقق نیابد و نماز به حصول نپیوندد، از اینرو فرمودهاند: پاک شو اول و پس، دیده بر آن پاک انداز.
متأسفانه عموم مردم را به حقیقت زکات و معانی معنوی آن عنایتی نیست، تنها به معانی ظاهری آن بسنده نموده و به آن نیز چندان عامل نیستند. ظاهر احکام چنین است که زکات به نُه چیز تعلق مییابد که عبارتند از: طلا، نقره، گندم، جو، مَویز، خرما، شتر، گاو و گوسفند.
سیری در مراتب باطنی احکام زکات مُبَیِّن آن است که معانی دیگری هم در آنها مستتر است، لذا عقل باطنی و الهی زکات را منحصر به مواد مذکور نمیداند و در جایی که قوت غالب مردم مواد دیگری باشد، حکم زکات آنها را هم شامل است.
هر یک از مواد نُهگانه مذکور را حد نِصابی است که در صورت رسیدن به آن حد، باید زکات آن پرداخت شود. زکاتدهنده باید واجد شرایط باشد که از جملهٔ آنها بلوغ، عاقل و آزاد بودن و تحت تصرف داشتن مواد نُهگانه است.
گرچه برای زکات معانی فراوانی بیان شده ولی در اصل، زکات یعنی بهتر و برگزیدهٔ هر چیز. چنان که در احکام شرعی آمده در موقع پرداخت زکات گندم مرکب از متوسط و اعلیٰ، اولیٰ این است که زکات از نوع مرغوب و اعلیٰ باشد.
زکات علتی است برای تزکیه و تخلیه و پاکی دل. سالکان و عارفان باید هم قواعد و شرایط زکات ظاهری را رعایت کنند و هم احکام زکات باطنی را. زکاتی که در قرآن همراه صلات آمده تنها زکات ظاهری نبوده و از چنان عظمتی برخوردار است که در زیارت محبوبین الهی گوئیم: «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلوةَ وَ آتَیتَ الزَّکٰوةَ»؛ ای محبوب الهی! شهادت میدهم که تو نماز میخواندی و زکات میدادی. مسلماً این زکات ماورای معانی معمول آن است چه، زکات همانا حرکت دل است به سوی مولیٰ. این معنا سرمشق عارفان الهی است که با کمال اشتیاق برای همه نعمتهای الهی زکات دهند. زیرا استادان الهی چنین تعلیم فرمودهاند هر امری که انجام آن بر افراد عادی مستحب است، بر عارفان واجب است و آنچه بر عموم افراد مکروه است، بر عارفان حرام است.
در عالم حقیقت، حد نصاب را معنای دیگری است و ملاک تعلّق زکات، مالکیت مواد نُهگانه نیست، بلکه تمام نعمتهایی که خداوند تبارک و تعالی به آنان عطا فرموده، هر کدام در مرتبهٔ خود به حد نصاب رسیده است. مُعَیِّن و مُبَیِّن این حد نصاب، ظرفیت دل است، آن دلی که کمال اتصال به خالق خود دارد.
زکات نعم الهی باید به مستحقین رسد. در عالم حقیقت که سالکین طریق حق و عارفان الهی مُقیمان آن دیارند، همه در این دیار هم اغنیایند و هم فقرا؛ هم موظف به گرفتن زکاتاند و هم مکلَّف به دادن آن.
در دیار عشق مراتب غنای عارف و واصلی از همه بالاتر است که با اشتیاق کامل این زکات را بپردازد و سالکین باید در گرفتن زکات از آن وجود مقدس کوشا باشند، زیرا که چنان کوکب درخشانی، استضائهاش از خورشید سپهر ولایت است؛ خورشیدی که از افق امامت طلوع کرده است. کلام ایشان قلیلالحجم است و کثیرالمعنی، جام جهاننما است و مرآت جمالنمای، هم استفادت مبتدی ناقص را شامل است و هم اِفادت مُنَتهیٖ کامل را. ایشانند که حق به مستحقان رسانند و از سرچشمه آب حیات معرفت، تشنگان بادیه طلب را شربتی چشانند تا درد بر درد، ذوق بر ذوق و تشنگی بر تشنگی بیفزاید. طالبین لقای حق باید در تعلیم و تعلّم بکوشند و زکات نعم والایی را که خداوند به وسیله وجود مقدس مردان الهی به آنان ارزانی داشته به حکم «اِنَّ لِکلٍّ شَیءٍ زَکٰوةٌ» و به مقتضای «اَدِّ لِکلٍّ ذیٖ حَقٍّ حَقَّهُ» ادا نمایند تا ظرفیت دلها را افزایش داده به حد نصاب رسانند. مقصود از ظرفیت دل، عظمت و احاطهٔ من انسانی است که اگر کسی به تحصیل آن نایل گردد، همه سرمایهها و وسایل تکاملی و اعتلای او در مسیر منطقی به کار افتد.
دریغا که در گذرگاه بسیار طولانی بشر، دسته دسته انسانها وارد دنیا میشوند و چند شب و روز در حرکتند ولی با دلهایی که به حد نصاب ظرفیت خود نرسیده، راهی زیر خاک میگردند.
پیالههای کوچکی که قدرت پیدا کردن ظرفیت اقیانوس بیکران را دارند، به سرعت از بین میروند و از محتویاتی گلآلود پر میشوند و سپس نابود میگردند. همه سرمایهها و وسایل تکاملی را در تهیه مقداری خوراک و پوشاک و مسکن و مقداری در جنگ و گریز و کشتار و حیلهها برای از پا درانداختن یکدیگر مستهلک میسازند.