الف – رعایت حقوق نیازمندان
مواهب عالم، حق همگان
بین انسان و مواهب الهی، رابطهای غایی است که همه باید از آن برخوردار شوند. قرآن تأکید مینماید «خَلَقَ لَکُم ما فِی الْارضِ جَمیعاً» هرچه را در زمین است برای شما انسانها آفرید. در آیهٔ دیگر میفرماید که همه مردم باید از مواهب الهی فیضیاب شوند «وَ لَقَد مَکَّناکُم فِی الْارضِ وَ جَعَلنا لَکُم فیها مَعایِشَ قَلیلاً ما تَشکُرُونَ» هر آینه شما را در زمین مستقر کردیم و وسایل معیشت شما را در آن قرار دادیم، اما اندکی شکرگزارید. شکر یعنی صرف نعمت الهی در جایی که پسند اوست.
ارتباط غایی میان انسان و نبات و جماد و نظام هستی، به وضوح ثابت میکند که تمام این مواهب برای انسان است. مواد غذایی هر موجودی متناسب با دستگاه تغذیه اوست، چنان که این واقعیت را کتاب خلقت ثابت میکند که ترشح غدّه پستان برای طفل است و قبل از تولد او دو منبع غذایی روی سینه مادر قرار داده شده تا موقع تولد، غذای مناسبش آماده باشد. از اینرو حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لِکلٍّ ذیٖ رَمَقٍ قُوتٌ»؛ برای هر صاحب حیاتی، غذایی است «وَ لِکلٍّ حَبَّةٍ آکلٌ» و برای هر دانهای، خورندهای است. اگر مواد غذایی متناسب با دستگاه تغذیه حیوانات نبود، همه از بین میرفتند و هیچ انسانی هم باقی نمیماند. پس رابطهای است غایی میان حق و ذیحق، و باید حق را به حقدار داد.
اسلام برای ضعفا و فقرا حقی در مال دیگران مقرّر کرده تا کسی آن را مال خود نداند؛ چنان که خداوند متعال در سورهٔ اِسراء میفرماید: «وَ آتِ ذِالْقُربیٰ حَقَّهُ وَالْمِسکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّر تَبذیراً»؛ حق صاحبان قرابت و مسکین و رهگذر را بده و اسراف و تبذیر مکن. در سورهٔ مَعارج نیز میفرماید: «وَ الَّذینَ فیٖ اَموالِهِم حَقٌّ مَعلُومٌ لِلسّائِلِ وَ الْمَحرُومِ»؛ در اموال اغنیا و صاحبان امکانات مادّی، برای سائلین و محرومین حق معلومی است. از جمله برای افرادی که قادر به کار نیستند، یا درآمدشان کفایت اِمرار معاش آنها را نمیکند، یا کسانی که مشغول تعلیم و تعلّم علوم دینی هستند و اشتغال آنان به کار تولیدی مانع از پرداختن به امر ارشادی به نحو احسن میشود.
بنابراین نباید عدهای محروم بمانند یا برخی به طور مالایطاق کار کنند و یا گروهی دست از وظیفه مخصوص خود بردارند. زیرا خداوند تبارک و تعالی خوان نعمت خود را برای همه مردم گسترده و فرموده: «وَ الْارضَ وَضَعَها لِلْاَنامِ»، همگان در مواهب این عالم حقی دارند نه فقط عده خاصی مانند اغنیا و مستکبرین که همیشه منافع خود را در نظر گرفته و از حال ضعفا و فقرا بیخبرند.
سعداء همیشه در فکر فقرا و ضعفایند، در قرآن و کلام حضرات معصومین علیهالسلام مخصوصاً نهجالبلاغه از ابتدا تا انتها توصیه به رعایت حال فقرا و مراعات عدالت است. بررسی انحرافات جوامع و درد منحرفین، نشانگر این حقیقت است که بیعدالتی اجتماعی و بیاعتنایی اغنیا به فقرا سبب اکثر انحرافات است، و نادرند افرادی که از بیعدالتی اجتماع متأثر نباشند.
بزرگان ما برخلاف خلفای ستمکار، علاوه بر مراعات عدالت و ایثار در حد کمال، مردم را هم به عدالت سفارش مینمودند. در یکی از سالها که معاویه به حج میرفت، پیرزنی را که طرفدار علی(ع) بود احضار کرده و گفت: تو را احضار کردم که بپرسم چرا علی را دوست داری و مرا دشمن؟ پیرزن گفت: بهتر است از این مَقوله درگذریم. معاویه اصرار ورزید، او جواب داد: برای این که علی عادل بود و طرفدار ضعفا و فقرا و تو بیمورد با او جنگ کردی. معاویه برآشفت و ناسزا گفت. بین آن دو سخنان بسیاری ردّ و بدل شد، اما عاقبت معاویه با او ملاطفت کرد که سیاستش چنین بود. به پیرزن گفت: آیا علی را دیدهای؟ گفت: دیدهام. گفت: چگونه دیدهای؟ جواب داد: او مرد عادلی بود، خلافت او را غافل نکرد، اما تو را غافل کرده فریبت داد. معاویه گفت: آیا به من حاجتی داری؟ گفت: اگر حاجت خود را اظهار کنم، ادا میکنی؟ معاویه گفت: آری. پیرزن گفت: میخواهم چهل شتر سرخ مو به من دهی. معاویه گفت: اگر اینها را به تو دهم، آیا مرا هم مانند علی دوست میداری؟ پیرزن گفت: هرگز. معاویه دستور داد چهل شتر سرخ مو به او دادند و به پیرزن گفت: سوگند به خدا اگر علی زنده بود، یکی را هم به تو نمیداد. پیرزن گفت: سوگند به خدا اگر علی زنده بود، یک مو از این شترها هم به من نمیداد، زیرا اینها مال تو نبوده، سهم ضعفا و فقراست.
سالک طریق حق باید به تمام معنی عدالت را پیشه خود کند و از حال فقرا باخبر بوده به آنان رسیدگی نماید واِلّا این بیعدالتی منجر به انحرافاتی در او خواهد شد. مستکبرین و اغنیاء، این غاصبین حق فقرا، بدانند که علاوه بر خواری اخروی، نتیجه اعمال ظالمانه خود را در همین دنیا دیده به بلایی گرفتار شوند که ندانند از کجاست!
_
فقرا اهل و عیال اغنیاء
تشخیص نظم و بینظمی، زیبایی و زشتی، نظافت و آلودگی آسان نیست، باید از اهلش آموخت. نظم و نظافت ظاهری لازم است و چه بسیارند افرادی که در تحقق آن میکوشند، اما از نظم و نظافت باطن بیبهرهاند. گرچه بینظمی ظاهر، دلیل نظم باطن نیست، ولی نظم ظاهری نیز بدون نظم باطنی، در معنا عین بینظمی است. همچنین کسی که تنها از زیبایی ظاهری بهرهمند است، این زیبایی او در واقع عین زشتی است. چه زیبایی و زشتی ظاهری در قبال زیبایی و زشتی باطنی، معدومالاثر است. حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: ای مردم حقوق اهل حق را بدهید. آیا میدانید زیبایی حقیقی ساختمان و زر و زیور شما در چیست؟ در این است که دیناری از حقوق مردم در آنها نباشد. لذا اسلام ساختمان ظاهراً زیبایی را که فاقد نظم و زیبایی باطنی است، طرد میکند.
اسلام مخالف سیر و سیاحت و تفریحات سالم نیست، مشروط بر این که اصل و واجب، فدای فرع و مستحب نگردد و مجال تفکر در انجام وظایف، بالاخص رسیدگی به حال فقرا را از انسان سلب نکند. بنگریم به کلام مقدس بزرگان که میفرمایند:
ای اغنیاء! فقرا اهل و عیال شما هستند و به نوعی واجبالنّفقه شما. بدا به حال اغنیایی که بیاعتنا به این اهل و عیال باشند. ای آنان که تا حال در تفرّجگاههای بسیار به گردش پرداختهاید، اکنون بیائید مدتی هم در تفرّجگاه کوی فقرا به گردش پردازید و به منازل این بوستان الهی؛ بالاخص به گلهای زرد رنگ رخسار کودکان یتیم و فقیر بنگرید، که نه صفا و طراوت این بوستان قابل مقایسه با آن بوستانها است، و نه لذت رسیدگی به آنان و اِدخال سُرور در قلبشان، قابل تعویض با نعم و لذات بهشتی!
دنیا انواع شیرینیها و تلخیهای ظاهری و باطنی دارد. قدرت حس ذائقه انسانها از لحاظ ظاهر یکسان نیست. اگر حس ذائقه سالم باشد تا حدّی مراتب شیرینی و تلخی را حس میکند، اما چه بسا در ذائقه شخص مریض، طعام شیرین نیز تلخ باشد؛ این موضوع در مورد حس یا نیروی ذائقه باطنی نیز صادق است. وقتی ذائقه باطنی سالم باشد، شیرینیهای معنوی را به خوبی ادراک میکند و در صورت بیماری، درک آن میسر نیست. از جمله شیرینیهای باطنی و معنوی همانا سیر در کوی فقراست که بوستان الهی است. کوی فقرا کوی حق است و خانهٔ آنان، خانه خداست. خوشا به حال سالکینی که به توفیق حق این موفقیت نصیبشان گردد که سیر در آن بساتین الهی نمایند، درک آن صفا و نوش آن عسل مصفّیٰ آنان را گوارا باد.
مردان الهی بصیرند و سمع دل آنان شنواست، حقیقت را میبینند و میشنوند، دارای ذائقه سالم باطنی هستند و شیرینیهای معنوی و تلخیهای باطنی را درک میکنند. آنان هر آن پیشانی قلب خود را به خاک بارگاه الهی گذارند و شکر لایتناهی او کنند که این نعمتها را به آنان کرامت فرموده که شیرینیهای باطنی و الهی در ذائقه آنها جلوهگر است و از آن بیشتر محظوظند تا از ظواهر.
قساوت و سنگدلی از کثرت معصیت خیزد، و معصیت از کثرت شهوت خیزد، و شهوت از سیر خوردن خیزد. بعد از حضرت رسول اکرم(ص) اولین بدعتی که پدید آمد، سیر خوردن شد و درنتیجه مغلوب نفس گشتند. کسانی که به این درد مبتلا شوند، در ایشان چند خصلت زشت به وجود آید:
اول – حلاوت عبادت و طاعت درنیابند.
دوم – از شَفَقَت بر مردم محروم شوند.
سوم – پندارند که دیگران هم همچو آنان سیرند.
چهارم – مغلوب نفس گردند.
پنجم – انجام طاعت و عبادت بر ایشان گران آید.
بیتوجهی به فقرا به شدت بر مراتب قساوت قلب میافزاید. افرادی که مبتلا به سنگدلی شدهاند، دارای ذائقه سالم باطنی نیستند. بالاخص اغنیایی که توجه به فقرا ندارند و از جاهطلبی و اطعمه و اشربه مادّی احساس لذت و شیرینی میکنند، مراتب بصیرت قلبشان ضعیف است. آنان حقایق را نمیبینند و غافلند که در قبال مستی شیرینی ظاهری، تلخی باطنی هست و زمانی میرسد که این شیرینیها تبدیل به تلخی شده، چنان در ذائقه باطنی نفوذ کند که چه بسا بعد از گذشت سالها تلخی آن هنوز از ذائقه معنویشان برطرف نگردد!
امروزه شهرت و مقام و ریاست و مادیّات اکثریت مردم را مست کرده، بهخصوص اغنیاء و مستکبرین که عموماً مست امکانات مادّی هستند. در قبال روی آوردن مقامات و مادیّات، عزمی راسخ و قلبی آهنین باید تا انسان شیفته و فریفته عشوه و ناز دنیا نشده، زمام عقل را از دست ندهد. اهل ایمان باید نسبت به دنیا بیاعتنا گردند مگر به حدّ کفاف، آن هم به خاطر معنویات و رضای حق.
اغنیا و مستکبرین بدانند که مُنعِم بسیار بصیر است، او بصیر محض است و کوچکترین نعمتی که کرامت فرموده، محاسبه نماید. اینان اگر توبه نکنند و به فقرا توجه و رسیدگی نکنند، بلای الهی آنها را احاطه کند و این امکانات، کمینگاههای مَهیبی برای آنها گردد.
ای اغنیا و مستکبرین! که از مال فقرا و یتیمان برای خود ثروتی اندوختهاید، آن ساختمانهای ظاهراً زیبایی که بنا کردهاید، همه از خون فقرا و یتیمان است. از خدا بترسید و بدانید لقمهٔ حرام بدترین سموم است. گرچه در نزد اطباءِ حاذق مراتب سموم ظاهری روشن است و هر انسانی به میزان معرفت خود از آنها پرهیز میکند، اما سمومی به مراتب خطرناکتر وجود دارد هرچند متأسفانه مورد توجه نیست. مهلکترین سموم که چه بسا اثرات سوءِ آن هزاران سال و بلکه برای همیشه از ذائقه دل انسان برطرف نگردد، سموم باطنی و از جمله تناول لقمه حرام است.
توجه به فقرا و اداء حقوق آنان، نعمتی عظمیٰ از جانب حق است که باید شکرگزار و قدردان آن بود. هرچه این توجه و رسیدگی بیشتر شود، بر مراتب صفای قلب میافزاید و آثار الهیه آن نه تنها عاید خود شخص میشود، که در بهبود حال معنوی نیازمندان هم مؤثر بوده، در حقیقت تبلیغ عملی حقایق است.
عدم رسیدگی به فقرا و رفع نیازهای الهی آنان سبب مست و مسخ شدن انسان میگردد. افرادی که با وجود امکانات به فقرا عنایتی ندارند در معنا مسخ شده، آن به آن بیماری روانی اینان فزونی یافته سرانجام منجر به هلاکت حقیقی میگردد.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: ننگ و لعنت باد بر کسی که از اغذیه و اشربه رنگین تناول کند و از حقوق فقرا غافل بماند؛ نداند که عدهای از مستمندان از شدت گرسنگی یا سرمای زمستان و یا عدم مداوا از دنیا میروند، آن نالههای بینوایان و اشک یتیمان با او چهها خواهد کرد!
اغنیایی که طبق فرمان الهی رفتار نمیکنند، در پیشانی آنها خط تیرهبختی نگاشته شده است. البته انسان فطرتاً خیرخواه است، لکن او خود سرشت خیرخواهی را در وجودش به انحراف میکشاند و تارهای تیرهبختی به دور خود میتند.
مردان الهی در موقع نزول بلای الهی در مقام تفکرند که نزول بلا از کدام ناحیه است. بنا به تعالیم عالیه دینی، قدرت کامل نزول بلا و دفع آن در حجت الهی هر عصر و دوران است. خدای تبارک و تعالی توسط حضرت مولای زمان سلاماللّٰه علیه نعمتها را شامل مردم و به وسیله ایشان، نزول بلا یا دفع بلا میکند. دفع بلا خواست و مشیت الهی است مشروط بر این که انسانها خود و دیگران را با سموم باطنی، مسموم نکنند.
آن صاحبان امکانات دنیوی که اثری از آثار تزکیه در آنها مشاهده نمیشود، در واقع بدبختترین و فقیرترین مردمند. از اینرو حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: ای مردم! فقری است که انسان را به کفر نزدیک میکند «اَعُوذُ بِکَ مِنَ الفَقرِ». آن فقری که حبیب خدا از آن به خدا پناه میبرد، فقر دل است، دلی که از فروغ حکمت و ایمان و نور عمل الهی تهی است، فقیر است. اما فقر دیگری هست که انسان را به خدا نزدیک میگرداند «اَلفَقرُ فَخریٖ». فقری که آن بزرگوار بدان فخر و مباهات مینماید، برهنه شدن از حب دنیاست که همان مقام تجرید است. انسان باید از حب دنیا برهنه شود مانند تیغ که تا از نیام برهنه نگردد، هنرش معلوم نشود.
اکثر مردم غافلند که آفتاب این دنیا سریعالغروب است. این دنیا کیّال و هوسپیماست. زهری است عسل طعم، وجودی است که حدودش به عدم باز میشود. محبّین دنیا، آن فریبخوردگان او، کودکان بیخبری را مانند که علاقه شدید به ساقه گیاه کوچکی پیدا کردهاند که زهر کشندهای دارد.
اما کسانی که حصول امکاناتشان به طریق حلال است و حقوق واجبهٔ خویش را پرداخته و به فقرا رسیدگی میکنند، بلکه مال و منال خویش را از آن خود ندانسته به رضای الهی مصرف مینمایند، آنان در ردیف اَبرار و اَخیار و اولیاء الهیاند که به توفیق حق از سعادت دارین برخوردارند.