کامیابیها، فرزندان مصائب
صبر، حبس نفس است از جَزَع به وقت وقوع مکروه، و در معنا التذاذ است از شداید و مشکلات. صبر مقتضی انس به محبوب است. عارف کامل در مشکلات مبتلاکننده را میبیند و مراد حق را بر هر مرادی ترجیح میدهد. این است که عارفان از مشکلات و شداید نهراسند و جز طریق حق نپویند و همواره از فیض اقدس او استمداد و از نور جمال او استضائه نمایند. آنان میدانند که در حقیقت آن مشکلات و شداید، دافع و رافع حجابهایند، لذا میخواهند که محبوب خویش را بدون حجاب مشاهده نمایند.
توصیه بر صبر از درخشندهترین توصیههای قرآنی در اکثر سورههای مکّی و مدنی است. در معارف الهی توصیه اکید بر صبر و تفکر قبل از تکلم شده، چه بسیاری از انحرافات و معاصی به جهت عدم صبر و عدم تفکر قبل از تکلم است.
صبر، تحمل و شکیبایی است در قبال پیشامدهای ناگوار برای رسیدن به رضای حق. صبر زمینههای مختلف و میدانهای بسیاری را در بر میگیرد و گسترهاش بیش از آن چیزی است که در اَذهان نقش میبندد.
صبر را انواع و اقسامی است: صبر جسمانی و صبر روحانی. صبر جسمانی نیز بر دو گونه است: صبر فعال یا صبر در برابر انجام امور مشکله و صبر انفعالی یا صبر در برابر ضربات سخت و بیماریهای شدید. صبر مورد نظر خاص شارع مقدس اسلام، صبر روحانی یا صبر نفسانی است که انسان مشتهیات نفسانی خود را به زنجیر کشد و مهار آن را به دست گیرد. صبر نفسانی برحسب جنبههای مختلف آن نامهای گوناگون دارد:
تحمل و شکیبایی در برابر مصائب، صبر؛ تحمل و شکیبایی در برابر نگرانیهای روزمرّه، سِعهٔ صدر؛ تحمل و شکیبایی در میدان جنگ، شجاعت؛ تحمل و شکیبایی در برابر پنهان داشتن چیزی و سخنی و رازی، رازداری؛ و تحمل و شکیبایی در برابر تجملات دنیا که بر طبق قانون شرع مقدس اسلام از آن بهرهمند گردد و خویش را گم نکند، ضبط نفس است. اگر انسان با اندک بهرهای از زندگی بسازد و خود را جز به خدا دلبسته و وابسته ندارد، قناعت نام دارد. و شکیبایی در قبال انصراف از تجمّلات دنیا، زهد است.
راوی گوید از حضرت رسول اکرم(ص) معنی ایمان را پرسیدند، فرمود: «وَ هُوَ الصَّبرُ» زیرا اکثر اعمال عبادی و استقامت در راه بندگی جز به صبر نتواند بود. صبر با وجود جلوات گوناگون آن در زمینههای مختلف، دارای ماهیت واحدی است.
زندگی مردان بزرگ همواره با حوادث کوهآسا همراه است، طوفانهای سهمگین میخواهند که مانع پیشرفت آنان گردند، لکن آنان با کشتی عقل سینه مشکلات را بشکافند و با بینش الهی با آنها مبارزه کنند. سالک طریق حق باید بداند که بدون روبرویی با مشکلات و طی مراحل آن به مرام خود نرسد؛ آنان که از کوچکترین ناراحتی در تب و تابند به سعادت حقیقی نایل نیایند. افرادی نیرومندند که در مهد رنج پرورش یافته و در مقابل مشکلات و مصائب مقاومند و هیچ مشکل و مرض و فقر و رنجی نمیتواند از تحصیل و طی راهشان جلوگیری کند.
کسانی به پیروزی نهایی رسیدهاند که مراحل دشوار صبر را طی نمودهاند، تلخیهای روزگار را چون شراب گوارا نوشیده و شکنجهها را چون شربت خوشگوار سر کشیدهاند. مسافتهای طولانی را با پای برهنه از روی خار مُغیلان درنَوَردیدهاند، به دامهای مُهلِک گسترده بر سر راهشان اعتنایی نکرده و با شهامت از آن درگذشتهاند، به سر و صدای سگان راه که آرام دل برگیرند، توجهی نکردهاند؛ بدون کوچکترین سستی با گامهای استوار پیش رفته و با زره تصمیم و اراده و سِلاح صبر مسلّح شدهاند. آری صبر الهی از چنان آثار متعالی برخوردار است که هیچ موفقیتی بدون آن امکانپذیر نیست.
اما افرادی که در مهد نعمت و آسایش پرورش یافتهاند، از یک نسیم سرد پژمرده و با یک باد شدید از جا کَنده میشوند. حضرت علی(ع) قدرت و شجاعت خود را به سهمی معلول رنج و مشقت دانسته میفرماید: درختان صحرایی که با طوفانهای شدید و زیر آفتاب سوزان رشد یافته، قویترند از درختانی که در لب جویبار با مراقبت باغبان پرورش یافتهاند. زیرا درختان لب جویبار نازپروردهاند، لکن درختان صحرایی با مصائب و ناگواریها رشد کردهاند، آنان فرزندان مصائباند.
مشکلات و مصائب، مشوّق انسان به سوی سعادتند و او در پرتو آنها میتواند عقل خود را به کار انداخته و نقشه ابتکار عمل و موفقیت را به دست گیرد. به جرأت و یقین توان گفت که موفقیتها و کامیابیها فرزندان مصائب و مشقّاتند. مصائب و مشکلات برای ناتوانان زهر کشنده است و برای روحهای توانا شیرینتر از عسل. آدمی تا با شکستها روبرو نشود، نیروها و استعدادهای خفتهاش بیدار نشده راه غلبه و پیروزی را نمیتواند فراگیرد.
عاشقان مجد و عظمت دریافتهاند تا انسان درد و مشقت را چون دُردِ صاف سر نکشد و تمایلات نفسانی را سرکوب نکند، هیچ آرزوی الهی به مقام تحقق نخواهد رسید. کسانی که رسیدن به هدف اصلی را در عبور از میان باغستانهای سرسبز و گلهای رنگارنگ میپندارند از بیخبرانند. انسان بدون صبر از پیشامدهای نامطلوب و ناگوار جان بِدَر نمیبرد. گرچه برای اهل تقوی وعدهٔ نعمت است ولی حصول آن آسان نیست، خورشید فتح و ظفر جز به دنبال شب تاریک و هولناک و آکنده از سختیها از افق سر نزند.
خدای تبارک و تعالی برای کسانی که در راه تبلیغ دین و دعوت به اسلام با مشکلاتی مواجه میشوند، توصیه به یاری جستن از صبر و نماز میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلوةِ اِنَّ اللّٰهَ مَعَ الصّابِرینَ». صبر بر شداید و مشکلات ابلاغ حقایق، موجب رضای حق است. تبلیغ حقایق و ارشاد و هدایت از شئون جمالیه خداست که در اهل بیت طهارت ظهور تام دارد. آنان صبر خود را به منتها درجه عظمت رسانیدند تا صاحب آن کمالات شدند، به طوری که رضا و غضبشان، رضا و غضب خدا شد. لذا بزرگان توصیه فرمودهاند که شما هم خویشتن را به واسطه صبر به مقامی رسانید که رضا و غضب شما، رضا و غضب خدا باشد. البته اگر کسی معصوم از هوی و مطهَّر از هوس نباشد، رضا و غضب او الهی نخواهد شد.
صبری که قرآن مجید توصیه میکند، دارای یک حقیقت مهم است و اسلام برای رفتارهای قراردادی که ریشه در معنویات ندارند، حسابی باز نکرده است. به عبارتی صبر بر چهار قسم است: واجب، حرام، مستحب و مکروه. صبری مورد پسند خداست که انسان قادر بر دفع پیشامد ناگوار نباشد واِلّا مأمور بر صبر کردن نیست. گاهی اعمال غیرالهی و نسنجیده خود انسان سبب تنگناها و ناگواریها و سختیهای وارده بر اوست؛ گاه فشارهای وارده نتیجه عملکرد سایرین است، در این گونه موارد باید دفاع مشروع صورت گیرد. خداوند متعال در قرآن مجید با شدت به سرزنش افرادی میپردازد که در بلاد کفر و سرزمینهای شرک و جامعههای فاسد تحت سلطه زورگویان به سر برده و خود را تباه مینمایند، در صورتی که میتوانند به بلاد اسلامی و جوامع آزاد و خالی از فساد هجرت کنند.
برخی مواقع شداید و مصائب برای امتحان بشر است. این سنّت قطعی اوست که بشر را امتحان میکند چه با فشار یا راحتی، چه با معصیت یا با کرامت، مخصوصاً آنان را که در درجه بالاتری از ایمان قرار دارند. از جمله دعاهای غیرمقبول در درگاه الهی این است که کسی گوید الهی مرا امتحان مکن، مگر این که دعا کند که خدایا امتحان مرا آسان کن و توفیق ده از عهدهٔ آن برآیم.
سالک باید بداند که صبر در عَطیَّت مهمتر است از صبر در بَلیّت؛ صبر در سَرّاء مهمتر است از صبر در ضَرّاء «الَّذینَ یُنفِقُونَ فِی السَّراءِ وَ الضَّراءِ» زیرا که در سَرّاء قدرت و توانایی بر بعضی امور دارد لکن در ضَرّاء فاقد چنان توانایی است. در هر سه حالت فوق، شخص مؤمن نباید از حدّ تعادل خارج گردد، زیرا سختیها و تنگناها نیز مانند تکالیف مالایطاق نبوده و با صبر قابل تحمل است. مبادا غم طوری شود که انسان را از انجام وظایف و تکالیف باز دارد. چه، یکی از بزرگترین اموری که مانع پیشرفت سالک طریق حق، بلکه سبب تنزّل و حتی سقوط او میگردد، غمهای وارده بر دل است. اکثر مردم در مقام گرفتاری به هموم و غموم از خدا رویگردان میشوند.
اما همّ و غمی که انسان را از حد اعتدال خارج نکند و او را برای انجام وظایف و تکالیف راغبتر نماید، چنین همّ و غمی در ردیف طاعات و عبادات بزرگ به شمار میآید. وقتی خداوند متعال بندهای را در مقام صبر و شکیبایی دید که روی دل از ماسوی برکنده و متوجه به او نموده، خدایی که بر همه چیز قادر است به او عنایتی میفرماید، آنگاه تمام مشکلات بر او آسان، دورترین راهها بر او نزدیک و سختترین کارها بر او سهل میگردد. در همهٔ این احوال، خصوصاً در مقام نتیجه اعمال و امتحان الهی، با فیض رحمانی و راهنمایی عارف صاحبدل تحمل آن شداید آسان میشود که کلام آنان باران لطف و عنایت حق است.
گرچه امر است بر تحمل شداید، اما تحمل کدام آلام و شداید، رحمانی یا غیررحمانی؟! امروزه افراد بسیاری مبتلا به آلام و شداید رحمانی و غیررحمانی هستند. منظور از تحمل شداید، مسلماً شداید رحمانی است که موجب انتباه فردی و اجتماعی باشد؛ شدایدی که در راه خدا و تحصیل حقایق و علوم و معارف حقه باشد؛ شدایدی که در راه ارشاد مردم باشد. چنین آلام و شدایدی معلمی باطنی است که تعلیمات عالیه ارائه میدهد و استقبال از آن در ردیف عبادات عظیم محسوب میگردد.
برخی افراد به آلام و شدایدی مبتلا گشتهاند که معلول انحراف خود آنان است. دردی که به دلیل انحراف به وجود آید، بر مراتب صفات غیرالهی و منفی انسان میافزاید و تحمل آن مقبول پیشگاه حق نیست، اما اگر موجب انتباه گردد بسا که مقبول افتد.
به هر حال پاکسازی صفوف بیداردلان از بیماردلان، در بوته آزمایش و به هنگام نزول بلایا است. همچنان که شِمش طلا را میگدازند تا زر ناب از دیگر فلزات جدا شود، سختیها و مشقات، مصائب و پیشامدهای ناگوار نیز در حکم کورهٔ حَدّاد است، انسان را میگدازد تا شایستگان از ناشایستگان جدا شوند، این است که زندگی اهل حق خالی از آلام و شداید نیست.
صبر و شکیبایی بیش از همه بر حضرات انبیاء و اوصیاء تأکید شده است «فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُن کَصاحِبِ الْحُوتِ». این آیه شریفه خطاب به حضرت رسول اکرم(ص) است، اضافه شدن کافِ خطاب به کلمهٔ ربّ، پروردگار تو، دلیل است بر کمال قرب آن بزرگوار در پیشگاه الهی؛ اعلاترین درجهٔ عشق و محبت است که خداوند در حق کسی، پروردگار تو فرماید. این آیه شریفه، مخصوصاً «رَبِّکَ» بر مراتب قدرت تصمیم و ارادهٔ مردان الهی برای اجرای حکم او میافزاید.
در هر عصری گاه مَلاحده و برخی افراد بیگانه و سست ایمان، آلام و شداید بشر را دستاویز حمله به اهل حق و خداپرستان میکنند که اگر آنان راستگو و عقیدهشان حق بود، به این شداید و آلام مبتلا نمیگشتند. پاسخ الهیّون به شبهات آنان این است که آلام و شداید از ضروریات زندگی و موجب حصول بقاء و سرمایه ترقیات مادّی و معنوی است. شهوات و لذات به ظاهر گوارا و شداید و آلام، تلخ و ناگوار است، لکن نتایج مأخوذه برخلاف ظاهر آنهاست. پیروی از شهوات و لذات دنیوی موجب بدبختی و انحطاط است، ولی صبر در برابر آلام و شداید معنوی، سبب کامیابی است. آری طبع انسانی چنین است که بقاء و سعادتش در سایه آلام و مشقات تأمین میشود.
طالبین حق از هر درد و المی در این راه استقبال میکنند، این پیشامدها هر کدام آیندهٔ درخشانی را بشارت میدهند. آلام و شداید الهی آثار معنوی عمیق و دامنهداری دارد که اگر از شدت آن کاسته شود، رشته حیات معنوی انسان گسیخته میشود. اگر انسان مدام از بیماری جهل و نادانی خود احساس درد و رنج و تأثر نکند، در صدد علاج آن برنمیآید و نمیتواند دیدهٔ دل را با نور علم و فروغ معرفت روشن سازد. این آلام و شداید است که اهل حق و طالبین را به کسب علم و مبارزه با جهل واداشته، آنان را به سوی کمالات سوق میدهد. فشار آلام و شداید وجدانی نیز کاروان بشری را به سوی کمالات رهبری مینماید. در واقع تمام فضایل اخلاقی و روحی که انسان را از سایر حیوانات متمایز میکند، مربوط به قلب حساس و وجدان زنده و ضمیر دردفهم است.
خلقت حضرت احدیت دو گونه است: قسم اول از آغاز خلقت کامل بوده محتاج طی مراحل تکامل نیست. قسم دوم در ابتدا ناقص است و باید تدریجاً مراحل تکامل را طی کند. انسان از قسم اخیر است و باید در سیر مراحل تکامل، تحمل مصائب کند و تحت تعلیم مربیان حقیقی واقع گردد. خدای تعالی در اشاره به سیر تدریجی انسان به سوی کمال میفرماید: ما انسان را از گِل مُصَفّا آفریدیم و او را در رَحِم مادر به شکل نطفه درآوردیم و آن را هم به شکل لخته خون و آن را به شکل گوشت جویده، سپس آن را به صورت استخوانبندی مصوّر کردیم و استخوانها را با کسوت گوشت پوشاندیم و به کالبد او روح دمیدیم و آن را به خلقت دیگر درآوردیم. در این آیه، مراد از درآوردن او به خلقت دیگر، اشاره به انسان کامل است که تدریجاً مراحل کمالی را طی کرده به جایی میرسد که خداوند متعال در مورد این شاهکار خلقت به خود تبریک میفرماید: «فَتَبارَکَ اللّٰهُ اَحسَنُ الْخالِقینَ». در آیهای دیگر میفرماید: «وَ اللّٰهُ اَخرَجَکُم مِن بُطُونِ اُمَّهاتِکُم لا تَعلَمُونَ شَیئاً»؛ که اشاره به هنگام ولادت است که خدا شما را از شکمهای مادرانتان خارج کرد، در حالی که چیزی نمیدانستید.
آری انسان باید حقایق و علوم الهیه را از راه حواس و قوا اخذ کند و تحت شداید و آلام قرار گیرد تا بتواند طی مراحل کمال کند. هر موجودی که بخواهد از نقص درآید و به مرتبه نهایی خود گام نهد، باید از درون و بیرون به او کمک رسد. چنان که سنگ سیاه و بیارزش در اثر اشعه آفتاب و قوای طبیعت پس از مدتها تبدیل به برلیان گرانبها میشود، انسان نیز در طی مراحل کمال نیازمند به یاری دو نیرو است: یکی تعالیم عالیه ارکان دین، دیگری تحمل شداید و آلام.
ارشاد مقامی الهی است که به هر کس ندهند. تعالیم عالیه باید از ناحیه رکن دین باشد و رکن دین، در غیاب حضرات انبیاء و اوصیاء، حضرات اولیاء هستند. افرادی که از ناحیه مردان الهی مأمور به ارشاد دیگرانند، اولیٰ این است که تعالیم دریافتی از محضر آنان را بدون دخل و تصرف به دیگران برسانند. مربی الهی باید دارای شرایطی باشد که اعظم آن، پاکی نفس اوست و بدون آن نمیتواند مردم را ارشاد نماید ولو واجد تمام علوم باشد. بدون مربی حقیقی استعدادهای انسانی ضایع میگردد و نمیتواند به مرتبهٔ نهایی کمالات خود گام نهد؛ مانند گیاهان و درختان که اگر در تربیت و پرورش خود باغبان خَبیر و مُطَّلِعی نبینند، در مراحل نقص خود باقی میمانند. البته مراحل ترقیات نباتات و گیاهان محدود است و از انسان نامحدود، از اینرو باید در این راه تحمل شداید بسیاری صورت گیرد و تعلیم او اساسی و دامنهدار باشد تا بتواند تدریجاً این مراحل را سیر کند.
بنابراین اخذ تعالیم عالیه از ارکان دین کافی نیست، مگر این که نیروی دیگری هم از درون به او یاری کند که همان قدرت تحمل مشقات و آلام در این مسیر است. کسی که تعالیم عالیه را از رکن دین اخذ میکند ولی تاب تحمل شداید را ندارد، او در نقص باقی خواهد ماند.
اگر کسی تحت یاری این دو نیرو قرار نگیرد و نجات نیابد، مقام او چنین شود «اِنَّ الْانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً اِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً وَ اِذا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً». صفات رذیله هَلُوع و جَزُوع و مَنُوع دربارهٔ هر انسانی نیست، بلکه دربارهٔ افرادی است که تحت یاری این نیروها واقع نشوند.
این که خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «اِنَّ الْانسانَ لَیَطغیٰ اَن رَاٰهُ اسْتَغنیٰ»، این حقایق آسمانی نه راجع به انسان کامل که مربوط به صفات روحی و اخلاقی انسانهای ناقص و غیرمُهَذَّب است، انسانهایی که روح آنها با روح بهیمی و حیوانی آمیخته است. برای پاک و منزّه شدن از آلودگیها باید از آن دو نیرو یاری و استمداد طلبند.
آری موقعی که انسان مراحل این مشقات و آلام و تعلیمات عالیه را طی نمود، آنگاه صفات حیوانی و آلودگیها از او دست برمیدارند و او به شخصیت واقعی خود پی میبرد. در این مقام نفع و ضرر، زر و زیور، جاه و جلال سیاسی و مقامات اجتماعی در او تأثیر نمیکند، زیرا این امور جزو احتیاجات او نیست. او به مرحلهٔ کمالی خود قدم نهاده و شخصیت خود را بالاتر از همه چیز میبیند، به مقام ارجمندی میرسد که عارفان از آن تعبیر به آزادگی نمودهاند و این آیه شریفه در حق ایشان است «لِکَیلا تَأسَوا عَلیٰ ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بِما آتٰکُم»؛ بر چیزی که از شما فوت شد محزون نباشید و به مقامی که دریافتید شاد و خرم نگردید؛ خداوند متعال این دو صفت را علامت و معیار انسانیت بیان فرموده است.
سعادت از آن افرادی است که با آلام و شداید معنوی انس گرفتهاند، آنان هرگز منحرف نشده دست به امور شیطانی نمیزنند، و در مقام اِنتِحار و قتل نفس برنمیآیند. کسی که دست به اِنتِحار زند، توان مقابله با شداید را ندارد و این عملی است که در تمام ادیان آسمانی و قوانین اجتماعی زشت شمرده شده است.
کسی که رشته حیات خود را قطع میکند، در حقیقت عضوی از پیکر جامعه را قطع کرده و بشریت را از منافع آن عضو محروم میسازد و ضررهای بزرگی به خود و جامعه وارد میآورد. لذا قرآن مجید میفرماید: اگر کسی دیگری را به غیر قصاص و یا جلوگیری از فساد بکشد، گویا تمام مردم را کشته و اگر فردی را احیاء کند مانند این است که تمام مردم را احیاء کرده است.
آیه شریفه فوق را ظاهری است و باطنی، چه بسا کسی ظاهراً مرتکب انتحار و قتل نفس نشده، ولی اگر رفتارش منتهی به هلاکت روحی و قلبی خود و یا دیگری گشته، او در پیشگاه الهی مسئولیت عظیمی دارد! ممکن است کسی در اثر توجه و استمداد از آن دو نیرو خدمات شایانی کند که تمام ملل جهان از ابتکار فکری او برخوردار گردند. دانشمندانی مانند کاشف میکرب و واکسن آبله اگر قبل از این اکتشافات خودکشی میکردند، چه خسارات هنگفتی به عالم انسانی وارد نموده و چه بسیار انسانهایی که در اثر ابتلاء به آن بیماریها میمردند! و این هنوز خدمتی ظاهری است به عالم انسانی. مردان الهی که خدمات الهیه به جامعه نموده و موجب ارشاد هزاران فرد شدهاند، اگر غفلتی میکردند چه خساراتی عظیم به خود و جامعه وارد میآوردند؟! این معانی یکی از جهات مختلف آیه شریفه فوقالذکر است.
بنابراین طالب حقیقی باید در مقابل آلام و شداید مقاومت کند، بسا که آینده این امور برای او قابل دید و درک نباشد، ولی به خیر و سعادتش بیانجامد «وَ عَسیٰ اَنْ تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسیٰ اَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرُّ لَکُم». آیا این مقبول است که به محض بروز پیشامدی آدمی انتحار کند؟ نه انتحار ظاهری بلکه آن انتحار باطنی که موجب تباهی قلب و روح خود و سایرین گردد، انتحاری که هرگز قابل مقایسه با انتحار ظاهری نیست!
این جهان عرصه پیکار و جهاد با صفات ذمیمه است و پیروزی از آن دلیران و شجاعان است. شجاعان جهان آنانند که با نفسانیات و جهالتها مبارزه کرده موجب ارشاد خود و دیگران میشوند. آنان یقین دارند که درهای امید به روی انسانها باز است و نومیدی را با زندگی سازگاری نیست. گرچه گاهی گرفتاریها و ناکامیها با چهرههای سهمگین، افق حیات آدمی را تیره و تار کنند. اما در پایان امر، برق سعادت از درون تیرگیها میدرخشد و بوستان امید را از آب رحمت سرسبز و خرّم میگرداند.