گفتار دوازدهم
اصالت فطرت و سرشت
عدهای از طرفداران تکامل روح در تشخیص سعادت بشر دچار اشتباه عظیمی شده و بسیاری از حقایق مربوط به شؤون و تمایلات جسم را نادیده انگاشتهاند. هواداران اصالت جسم و مادیات نیز به همین عارضه مبتلا شده و از جنبه دیگر مرتکب خطایی انکارناپذیر گردیدهاند، زیرا بسیاری از واقعیات اخلاقی و ایمانی و سجایای انسانی و اصول اعتقادی را یکسره فراموش کرده یا صریحاً انکار نمودهاند. شکی نیست که یکی از ارکان واقعی سعادت، اخلاقیات نیکو، صفات برجسته روحی و کمالات نفسانی است.
اسلام سعادت بشر را روی اصالت فطرت و سرشت او پایهگذاری نموده و ضمن تعالیم آسمانی خود، هر دو جنبه جسمی و روحی را مد نظر قرار داده و برای هر کدام حساب جداگانهای منظور کرده است.
سعادت واقعی چون درخت مقدسی است که او را شاخه و برگهای انبوهی است؛ قسمتی از آن مربوط به معنویات و بخشی مربوط به مادیات است. سعادت حقیقی از آن کسی است که این شجره طیّبه با تمام ویژگیهایش بر سر او سایه افکنده و خواستههای ظاهری و باطنی، روحی و جسمی و عقلی و فطری وی را ارضاء نماید.
اسلام درباره ارضاء غرایز جسمی انسان که یکی از خصوصیات فطرت و سرشت او است نه تنها موافق است بلکه انجام آن را از شرایط سعادت شناخته است، به شرطی که از حد اعتدال نگذرد و جامعه را در ورطه پلیدی و رذالت نیفکند؛ در غیر این صورت، این خود نشانه نکبت و مایه بدبختی است.
آزادی بی حد و حصر در مورد پاسخگویی به شهوات و هویهای نفسانی نه تنها نشانه خوشبختی نیست بلکه به وجود آورنده مشکلات و گرفتاریهایی است که عواقب شوم آن دامنگیر افراد و جامعه خواهد شد.
نتیجه این که ارضاء کلیه غرایز در حد اعتدال و به طریق مشروع بسیار نیکو و پسندیده است. در قرآن مجید و گفتار بزرگان شواهد و دلایلی است که بشر را به بهرهگیری از نعمتهای دنیوی ترغیب نموده و حتی بهرهمندی به طریق مشروع از این نعمتها و لذایذ را از آثار و علائم سعادت یاد کردهاند. خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ»؛ ای پیامبر(ص) بگو چه کسی استفاده از لباسهای زیبا و غذاهای خوب را بر مردم حرام کرده است؟
از نظر اسلام سعادت واقعی عبارت است از تکمیل تمام جهات؛ یعنی ارضاء خواستههای جسمی و روحی در حد خود، به طوری که موازنه و تعادل بین جسم و جان برقرار شود.
بشر از دو طریق میتواند نیک و بد را بشناسد:
اول- از طریق فطرت و سرشت.
دوم- از طریق تعلیم و تربیت.
خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: «وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَینِ»؛ یعنی ما بشر را به خیر و شرش آگاهی داده و هدایت نمودیم.
اسلام درک نیک و بد و قدرت تمیز آن را در اصل، جزء فطرت و سرشت آدمی میداند. ولی نکته قابل توجه این که شناخت تمام خوبیها و بدیها فطری نیست، زیرا در این صورت فرستادن انبیاء برای هدایت و راهنمایی بشر امری غیر ضروری و بیهوده جلوه میکرد.
حضرات انبیاء علیهمالسلام معلمین بشر هستند، پرچم هدایت بر دوش ایشان در اهتزاز است. روی این اصل چنان که ذکر شد، درک نیک و بد بوسیله دو قدرت بوده و از دو منشأ سرچشمه میگیرد: یکی وجدان فطری که از سرشت و خلقت، دیگری وجدان تربیتی که از هدایت و رهبری انبیاء و اوصیاء ریشه برمیگیرند.
«وجدان» غریزه فناناپذیر خدایی، ندای آسمانی، داور درستکار و نیکاندیش و ممیز نیک و بد است. «وجدان» همان نیروی فعاله و درّاکهای است که در تمام دوران زندگی از طفولیت تا کهولت و در همه حالات مختلف، ندای پاک و ملکوتیش از اعماق جان شنیده میشود.
«وجدان» یکی از بهترین و نیرومندترین عوامل اجرایی برای جلوگیری از انجام بدیهاست.
«وجدان» حقیقیترین و مقدسترین محکمه اجرایی است که احتیاج به قاضی نداشته و تحت نفوذ هیچ قدرتی قرار نمیگیرد. واقعبینی این دادگاه واقعی در دنیا نظیر محکمه عدل الهی در روز قیامت است که از مسیر عدالت و انصاف منحرف نشده و از حق و حقیقت عدول نمیکند.
پیروی از وجدان موجب آرامش دل است. کسی که این ندای درونی را سرمشق زندگی قرار دهد بدون اضطراب و نگرانی باطنی، به حیات خود ادامه داده، عاقبت به مصداق «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیّةً» با کمال رضایت و خشنودی در محکمه عدل الهی حضور مییابد.