اقسام افعال بندگان
پس از حصول ایمان، امر دوم در سلوک طریق حق عبارت است از اِزالهٔ موانع سیر و قطع عوایق آن که بدون رفع آنها، سیر معنوی میسّر نگردد. از جمله این موانع و عوایق، معاصی و سیّئات است که رفع آنها به توبه ممکن شود. سالک راه حق باید بداند که افعال بندگان بر پنج قسم است:
اول – فعل واجب که نباید ترک شود.
دوم – فعل حرام که نباید انجام شود.
سوم – فعل مستحب که به جا آوردن آن از ترکش بهتر باشد.
چهارم – فعل مکروه که ترکش از فعل آن بهتر باشد.
پنجم – فعل مباح که فعل و ترکش مساوی باشد.
از این جمله، دو قسم اول بر سالک واجب است عقلاً و شرعاً، یعنی فعل واجب و ترک حرام. توبه واجب منحصر در اقوال و احوال و جوارح نیست، بلکه از هر جهت حتی از نظر افکار و خیالات قلبی نیز باید توبه کند. سالکین طریق حق به جا آوردن فعلی که از قسم چهارم و ترک فعلی که از قسم سوم باشد را ترک اولیٰ دانسته و توجه به غیر حق را نیز گناه میشمرند.
وصول مقصد موقوف است به دو شرط:
اول – علم به اقسام افعال که کدام فعلی از افعال رساننده بنده است به کمال.
دوم – واقف شدن بر نتایج حصول کمال.
سالکی که این دو شرط را تحصیل نماید، البته گناه نکند و اگر کرده باشد، آن را به توبه جبران نماید.
_
توبه، باب مفتوح الهی
معنی توبه رجوع است از معصیت حقتعالی به فرمان او. توبه از بزرگترین مقامات بشری است و یگانه وسیله نجات و ترقی و پیشرفت دنیوی و اخروی است. زیرا سرچشمه همهٔ آفات، ظلمت گناهان است و حقیقت توبه، شستن پلیدیها و آلودگیهایی است که بر دل انسانی نشسته و آن گوهر پاک و تابناک را تیره و زنگاری نموده است.
اول مقام عارفین حقیقت، توبه است. توبه مفتاح خیرات و اصل همهٔ مَبرّات است. آلودگان ذنوب را مطهِّری به غیر از توبه نباشد و غرقهشدگان بحر معاصی را سفینهای جز اِنابت به ساحل نرساند. چون سبب خلاصی نفس از مَهالک ذنوب، توبه است پس تقصیر و تسویف در آن، ظلم صریح است بر نفس خود.
توبه و انابه از جمله فرایض مقرّره است. آیات و بیّنات قرآنی و شواهد عقلیّه بر وجوب توبه و فوریّت آن بسیار است. تائب محبوب خداست «اِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ» و در حدیث آمده «اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کمَن لا ذَنبَ لَهُ».
درخصوص رأفت و رحمت پروردگار همین بس که او را دو صفت است که با آنها بر عباد و مخلوقات خود نظر کند: یکی صفت ربوبیت یا رحمانیت و دیگری صفت رحیمیّت. در نظر رحمانیت که عام است بر همه مخلوقات، مؤمن و کافر را فرقی نباشد، همگان را خلق فرموده تا مقصود و غرض او حاصل شود و روزی همه را موافق حکمت بالغهٔ خود میدهد؛ اما صفت رحیمیّتش مختص مؤمنین است.
توبه باب مفتوح رحمت الهی است. انسان در هرجا و موقعیتی که باشد، اگر قلباً به درگاه خداوند متعال رجوع کند، آنجا را بارگاهی مییابد که جای یأس و نومیدی نیست، که او خود فرموده «لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّٰه» و خویشتن را «سَریعُ الرِّضا» معرفی نموده است. لذا امکان دارد که در آنِ واحد تحوّل قلبی صورت گیرد و مقام معنوی که خداوند تعالی به او عطا کرده بود، بالاتر از آن و بلکه عالیترین منصب الهی را کرامت فرماید تا بندهٔ او با توبه نصوح و روسپیدی به درگاه مقدسش وارد شود.
از جمله نتایج مترتّبه بر توبه در آیات و اخبار، عبارتند از:
اول – تَمحیص ذنوب که «اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ».
دوم – تبدیل سیّئات به حسنات «فَاُولئِکَ یُبَدِّلُ اللّٰهُ سَیّئاتِهِم حَسَناتٍ».
سوم – اختصاص به دعوت حَمَلهٔ عرش «فَاغْفِر لِلَّذینَ تابُوا».
چهارم – محبت الهی «اِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ».
بشارتی از بشارتهای قرآن مجید، مقام علوی توبه است که «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا اِلَی اللّٰهِ تَوبَةً نَصُوحاً» ای گرویدگان، آشنایان، دوستان توبه کنید، به سوی من آئید.
ای گرویدگان، آشنایان، دوستان هیچ جا معیوب نپذیرند مگر اینجا. هیچ جا گناه نیامرزند مگر اینجا. ای ایمان آورندگان از نومیدی به امید آئید که ما را از گناه آمرزیدن باک نیست و از معیوب پذیرفتن، عار نه.
خدای تبارک و تعالی ندا میدهد: ای بندهٔ من! اگر طاعت کنی قبول بر من، اگر سؤال کنی عطا بر من، اگر گناه کنی و تائب شوی عفو بر من. ای انسان! به کجا میروی؟ که را میجویی و که را میخواهی، حاجت زکه میخواهی؟ درد خود را پیش کدام طبیب میبری؟ شفا از من، اجابت از من، آب در جوی من، راحتی در کوی من، طَرَب در طلب من، اُنس با جمال من، سُرور به بقای من، شادی به لقای من. کسانی که به آمال خود موفق شدند، مراحل این طریق را پیمودند، محبوبین درگاه من چنین بودند.
ای خاکی! خداوند متعال در تو گنجینههای عظیمی به ودیعت نهاده، به بارگاه رحمت او رو و حلقهٔ در رحمت او زن که اتصالاً فرشتهای ندا میکند: ای اهل درد بیائید درمان شما اینجاست. حقتعالی خود نیز ندا میدهد که ای بال و پر شکستگان، ای دلشکستگان، ای از پا درافتادگان، ای آنان که قدرت طَیَران و پرواز ندارید، بیائید که درمان بال و پر شکستهٔ شما اینجاست. ای انسان بال و پر شکسته به مقام «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا» بیا تا بر سنّت «لَنَهدِیَّنَهُم سُبُلَنا» از اشعه انوار خود تو را بال و پر کرامت کنیم، تا حال به بال و پر خود میپریدی، اکنون بیا به بال و پر ما پرواز نما.
ای سالکین طریق حق! بدانید که اگر ما را عمر حضرت نوح دهند و تمام عمر خویش را در شکر این نعمت عظمیٰ به سر بریم، نتوانیم از عهدهٔ شکر این نعمت برآئیم که خدا فرمود: «نَحنُ اولیاَئَکُم فِی الْحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الْاخِرَةِ»؛ ما دوست شمائیم، یار مهربان شمائیم، یاری دهندهٔ شمائیم.
ای انسان بنگر که خدای تعالی بهر تو پاسخ فرشتگان را چون گفت، وقتی گفتند «اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَ یَسفِکُ الدِّماءَ»؟ خدای تبارک و تعالی نفرمود که معصیت نمیکنند، فرمود: «اِنّیٖ اَعلَمُ ما لا تَعلَمُونَ» شما را بر اسرار الوهیت ما اطلاع نیست. شما را بر اسرار الطاف ما بر آدمیان وقوف نیست. اگر نااهل شوند اهلشان میگردانیم، اگر دورند نزدیکشان میگردانیم، اگر ذلیلند عزیزشان میکنیم. ای فرشتگان، شما به جفای ظاهر ایشان مینگرید، من به صفای باطن ایشان مینگرم. شما به مخالفت اعضاء و جوارحشان مینگرید، من به موافقت دلهایشان مینگرم.
عارفی از جایی میگذشت، آواز جمعی به گوشش رسید. خواست حال بداند، فرارسید، دید کودکی به لجن سیاه افتاده و جمعی به نظاره ایستاده. در این هنگام از گوشهای مادر کودک در دوید و خود را به لجن افکند و کودک را برداشت و برفت. نور معانی در دلش به تجلّی درآمد، چنین گفت: شفقت آمد، آلایش ببرد؛ رحمت آمد، معصیت تائب ببرد؛ عنایت آمد، جنایت او را نابود کرد.
توبه شفیعی است مُطاع، نقش گناه را محو کند. تائب حقیقی را با مردی که گناه نکرده برابر دانستهاند «اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ». از حضرت جلیل این ندا آید: ای اهل ملکوت، ای گماشتگان ما! در این ساعت عبادت خویش بگذارید، و برای کسی که به مقام توبه و انابه آمده، برای این بندهای که به سوی ما بازگشته، عطر استغفار بسوزانید. اشکی که از دیدهٔ دردناک او بیرون آمده برگیرید و در خزانه رحمت نهید. ما نیز در عَرَصات قیامت، رضوان را فرستیم تا دست او گیرد «فَاُولئِکَ یُبَدٍّلُ اللّٰهُ سَیّئاتِهِم حَسَناتٍ».
کجاست آن بندهٔ گنهکار و پشیمانی که در این ساعت مقدس با خدای خود عهد و پیمان بندد؟ خیمه تسلیم و رضا بر کوی جانان زند، کمر همت بر میان بندد، غبار اغیار از مرآت دل بشوید و خویشتن را به خدا پیوندد.
توبه نه تنها یک مطهِّر الهی که زینت زیبای معنوی است، هر عضوی را نسبت به خود زینتی است. برخی از زینتها شایسته صورت است و از زینت سایر اعضاء برای آن، نتیجة معنوی یا مادّی اخذ نشود. اما بعضی زینتهای مناسب صورت، قابل استفاده برای سایر اعضاء است. بنابراین پارهای از زینتها اختصاصی است و پارهای شراکتپذیر؛ این موضوع در باطن انسان نیز صادق است.
برای هر یک از قوای باطنی زینت خاصی است که سبب تقویت معنوی آن است. لکن برخی زینتهای معنوی وجود دارد که هرگاه انسان باطناً بدان مزیّن گردد، تمام قوای باطنی او تقویت شده بر منافع اخروی و معنوی او میافزاید.
توبه عالیترین زینتی است که شایسته تمام حواس و قوای باطنی است، که هر کس به آن مزیّن شود، در دنیا و آخرت در جرگه سُعَداء محسوب گردد.
_
توبه، بیداری روح
توبه، نوعی انقلاب حال و تحوّل است که در سالک پیدا میشود. گاه افرادی در عالم بیداری یا در عالم خواب، یا میان خواب و بیداری چیزهایی میبینند یا میشنوند یا احساس میکنند که آنان را چنان منقلب میسازد که از خط زندگی عادی برگشته سالک طریق حق میگردند؛ این در حقیقت جذبهای است که ایشان را مانند کوکب هدایتی به راه صواب سوق میدهد.
سالک در قدم اول سرگردان است زیرا محرک او احساس نیاز به رفع نقص است، لکن راه و رسم آن را نمیداند؛ هدف روشن و اطمینانبخش ندارد مگر این که به وسیله راهبری الهی او را اطمینان حاصل آید. پس مبدأ نجات و آغاز حرکت به سوی کمال، طلب است. گرچه خدای تعالی فیّاض است ولی شرط استفاضه، طلب است.
توبه بیداری روح است از غفلت و بیخبری تا انسان از راههای ناصوابی که پیموده باخبر شود و از گذشته بد خود منزجر گردد، به طوری که ترک معاصی نموده با تصمیم قاطع، دیگر گرد آنها نگردد.
کسی که میخواهد راه خدا رود باید ارشاد را از خود آغاز کند. در مرتبهٔ اول توبه نماید یعنی علیه نفس امّاره خود قیام کرده و با آن به مبارزة ظاهری و باطنی پردازد، واِلّا چگونه میتواند سایرین را ارشاد کند؛ حضرات پیشوایان عظام الهی چنین کردند.
اقبال نفس به سوی توبه با رعایت شرایطی است:
اول – ملاحظه آیات و اخبار وارده در خصوص اِنذار و تخویف گنهکاران.
دوم – ملاحظه حال مُذْنِبین تائب.
سوم – ملاحظه عقاب قَهّاری او در دنیا چنان که بر امت حضرات انبیاء سَلَف اتفاق افتاده.
چهارم – ملاحظة احکام صادره در خصوص معاصی کبیره.
پنجم – تفکر در وجود و قدرت و عظمت و رحمت خالق متعال که اوست سزاوار حمد و پرستش.