جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

د - امراض ترکیبی چند قوه غیبت

آئینهٔ‌ دل‌ که‌ جلوه‌ گاه‌ یاد دوست‌ و مظهر عظمت‌ و اشعه‌ انوار اوست‌ و انسان‌ توسط‌ آن‌ با خدای‌ خویش‌ آشنا شده‌ و از آن‌ روزنه‌ ناظر گلشن‌ عظمت‌ خالق‌ خویش‌ است، از همنشینی‌ دشمن‌ دوست‌ نما تیره‌ و تار می‌گردد. چشمی‌ که‌ در نگارخانهٔ‌ کاینات‌ جهت‌ دیدن‌ صنع‌ کردگار و در گلشن‌ روزگار برای‌ چیدن‌ گل‌های‌ اعتبار آفریده‌ شده، محل‌ آمد و شد هوس‌های‌ نفسانی‌ می‌گردد. گوشی‌ که‌ لایق‌ گوشوار مواعظ‌ و نصایح‌ دلنشین‌ و شایسته‌ دُرَر سخنان‌ خدا و رسول‌‌‌(ص) و ائمه‌ و اکابر دین‌ است، وادی‌ نمل‌ حرف‌های‌ باطل‌ و مدخل‌ هزار پای‌ سلسله‌ سخنان‌ لاطائل‌ می‌گردد، و زبانی‌ که‌ باید گویا به‌ حق‌ و ذکر جمیل‌ دوست‌ باشد، آلوده‌ به‌ غیبت‌ و توابع‌ آن‌ می‌گردد، که‌ در نتیجه‌ انسان‌ مبتلا شود به‌ مصیبت‌ مرگ‌ دل‌ که‌ اعظم‌ مصائب‌ است.

 

غیبت‌

حقیقت‌ غیبت، تفهیم‌ امر ناخوشایندی‌ از برادر مؤ‌من‌ است‌ به‌ مردم، که‌ او از شنیدن‌ آن‌ آزرده‌ گردد، چه‌ به‌ طریق‌ تکلم‌ و چه‌ به‌ ایماء و اشارت‌ و حکایت‌ و مانند آن، چه‌ در حال‌ حضور و چه‌ در غیبت، چه‌ به‌ طریق‌ تعریض‌ و کنایه‌ و چه‌ به‌ طریق‌ تصریح.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) به‌ صحابه‌ خود فرمود: آیا می‌دانید که‌ غیبت‌ چیست؟ گفتند: خدا و رسول‌ او داناترند. فرمود: غیبت، یاد کردن‌ توست‌ از برادر مؤ‌من‌ امری‌ را که‌ باعث‌ رنجش‌ خاطر او شود. بعضی‌ گفتند: ای‌ رسول‌ خدا اگر آنچه‌ گوییم‌ در برادر ما باشد، آن‌ هم‌ غیبت‌ است؟ فرمود: اگر در او باشد، غیبت‌ است‌ و الا‌ّ تهمت‌ باشد!

غیبت‌ از گناهان‌ کبیره‌ است‌ که‌ احدی‌ از علمای‌ اسلام‌ را در آن‌ خلاف‌ نیست، و نزد صاحبان‌ تحقیق‌ از کبائر مهلکه‌ است‌ و در آیات‌ و اخبار وعدهٔ‌ عذاب‌ بر آن‌ داده‌شده‌است. خداوند متعال‌ در قرآن‌ مجید می‌فرماید: باید بعضی‌ از شما غیبت‌ بعضی‌ دیگر نکنند، آیا یکی‌ از شما دوست‌ دارد که‌ گوشت‌ برادر مردهٔ‌ خود را بخورد، البته‌ که‌ از آن‌ کراهت‌ دارید پس‌ از عذاب‌ خدا بترسید. و نیز می‌فرماید: به‌ تحقیق‌ آنان‌ که‌ دوست‌ دارند امر زشت‌ و ناپسندی‌ در بین‌ اهل‌ ایمان‌ شایع‌ گردد، برایشان‌ عذابی‌ دردناک‌ است.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) می‌فرماید: از غیبت‌ بپرهیزید که‌ از سایر گناهان‌ سخت‌تر است. زیرا بسا کسی‌ از سایر گناهانش‌ توبه‌ کند و خداوند متعال‌ توبه‌ او را بپذیرد، ولی‌ صاحب‌ غیبت‌ را نمی‌آمرزد مگر این‌ که‌ رضای‌ کسی‌ که‌ غیبت‌ او کرده‌ حاصل‌ نماید.

سبب‌ سخت‌گیری‌ در امر غیبت‌ و اعظم‌ گناهان‌ شمردن‌ آن‌ در میان‌ معاصی‌ کبیره، منافی‌ بودن‌ آن‌ با غرض‌ حکیم‌ علی‌الاطلاق‌ است. چه‌ مقصود حق‌ تعالی‌ اجتماع‌ نفوس‌ خلایق‌ به‌ طریق‌ واحد است‌ و آن‌ سلوک‌ راه‌ خدا به‌ اتمام‌ اوامر و نواهی‌ اوست، و این‌ معنی‌ تمام‌ نشود مگر به‌ همیاری‌ و تعاون‌ انسان‌ها، آن‌ هم‌ تحقق‌ نپذیرد مگر به‌ صفا و صمیمیت‌ متقابل‌ نفوس‌ و دوستی‌ و تراحم‌ و اجتماع‌ بر الفت‌ و محبت. اما با اشتغال‌ مردم‌ به‌ غیبت‌ یکدیگر، حقد و حسد و کینه‌ در بین‌ ایشان‌ پدید آید و بنای‌ الفت‌ و محبت‌ ویران‌ گشته‌ یاری‌ و تعاون‌ به‌ فعل‌ نیاید، و غرض‌ حق‌ تعالی‌ نقض‌ گردد. لذا هر معصیت‌ که‌ سریعتر منجر به‌ نقض‌ غرض‌ الهی‌ گردد، نزد خداوند مفسدهٔ‌ آن‌ شدیدتر و عذاب‌ آن‌ بیشتر است.

غیبت‌ منحصر بر زبان‌ نیست، بلکه‌ به‌ ایماء و اشاره‌ نیز حاصل‌ گردد. نقل‌ است‌ از عایشه‌ که‌ گفت‌ زنی‌ بر ما وارد شد، وقت‌ رفتن‌ او اشاره‌ کردم‌ که‌ کوتاه‌تر است، رسول‌ اکرم‌(ص) فرمود: به‌ تحقیق‌ غیبت‌ او کردی. غیبت‌ به‌ نوشتن‌ نیز حاصل‌ گردد مگر این‌ که‌ برای‌ نقض‌ اقوال‌ باطل‌ در احکام‌ شرعی‌ و غیر آن‌ ضروری‌ باشد.

از انواع‌ غیبت، مدح‌ و ثنا نمودن‌ کسی‌ است‌ به‌ قصد غیبت‌ او، مانند این‌ که‌ گویند فلانی‌ بسیار متقی‌ و صالح‌ و عابد است‌ و بیشتر اوقات‌ خود را در امور حسنه‌ مصروف‌ می‌دارد، ولی‌ تازگی‌ او را در این‌ امر فتوری‌ روی‌ داده‌ و به‌ آنچه‌ ما گرفتاریم‌ از قلّت‌ صبر و سستی، او هم‌ مبتلا شده‌است. ابتدا نکوهش‌ نفس‌ خود نماید به‌ قصد غیبت‌ تا به‌ این‌ وسیله‌ نقصی‌ بر او وارد نماید. اما در ضمن‌ این‌ سخن، سه‌ گناه‌ کبیره‌ از او به‌ ظهور می‌رسد: اول‌ – ریا. دوم‌ – غیبت‌ برادر مؤ‌من‌ در ضمن‌ مقدمهٔ‌ مدح. سوم‌ – تزکیه‌ نفس‌ خود به‌ تشبّه‌ صالحان. چه‌ اهل‌ صلاح‌ را اعتقادی‌ به‌ افعال‌ خود نیست، و ملامت‌ و مذمت‌ نفس‌ شعار ایشان‌ است‌ لیکن‌ نه‌ بر وجه‌ ریا.

از جمله‌ اقسام‌ غیبت‌ آن‌ که‌ جمعی‌ از اهل‌ مجلس‌ به‌ غیبت‌ کسی‌ مشغول‌ شوند و بعضی‌ از حاضران‌ به‌ حکایت‌ دیگر پرداخته‌ بر آن‌ توجه‌ ننمایند. یکی‌ از آنها گوید سبحان‌‌الله‌ عجب‌ امری‌ واقع‌ شده‌ و مقصود او تشویق‌ حاضران‌ بر استماع‌ غیبت‌ باشد! تسبیح‌ و ذکر الهی‌ را واسطه‌ خباثت‌ و معصیت‌ گرداند.

از انواع‌ غیبت، گوش‌ دادن‌ به‌ غیبت‌ است‌ بر سبیل‌ تعجب‌ که‌ گمان‌ من‌ چنین‌ نبود! چه‌ این‌ قسم‌ سخنان‌ موجب‌ نشاط‌ گوینده‌ در ازدیاد کلام‌ و نقل‌ این‌ گونه‌ سخنان‌ باشد. گویا تعجب‌ او ارادهٔ‌ استخراجِ‌ بیشترِ‌ غیبت‌ کند؛ چنین‌ فردی‌ نیز در ردیف‌ غیبت‌ کنندگان‌ است.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) فرمود: شنونده‌ غیبت‌ هم‌ اگر به‌ قصد رضا باشد مانند غیبت‌ کننده‌است، و اگر با وجود قدرت‌ بر دفع‌ و انکار، قصور کند از گناه‌ غیبت‌ بری‌ نیست. اگر شنونده‌ را قدرت‌ دفع‌ نباشد و از خوف‌ گوینده‌ و غیر او ترک‌ محل‌ برایش‌ دشوار شود یا به‌ فوتِ‌ نیازِ‌ ضروری‌ انجامد، به‌ ناچار باید به‌ دل‌ انکار نماید. اگر به‌ زبان‌ ظاهر منع‌ و انکار کند و به‌ دل‌ مایل‌ باشد، به‌ چنان‌ منعی‌ رفع‌ معصیت‌ از او نگردد بلکه‌ گناه‌ نفاق‌ نیز به‌ آن‌ ضمیمه‌ شود.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) می‌فرماید: هر که‌ نزدش‌ مؤ‌منی‌ را خوار کنند و او با وجود قدرت‌ بر نصرت‌ و یاری‌ او اقدامی‌ ننماید، خداوند متعال‌ او را روز قیامت‌ در مجمع‌ خلایق‌ خوار و ذلیل‌ گرداند. و نیز می‌فرماید: هرکه‌ تلاش‌ نماید که‌ آبروی‌ مؤ‌من‌ غایب‌ ریخته‌ نشود، بر خداوند متعال‌ لازم‌ است‌ که‌ در روز قیامت‌ آبروی‌ او را حفظ‌ کند. در حدیث‌ دیگر از آن‌ حضرت‌ آمده: هر که‌ در غیاب‌ مؤ‌منی‌ مانع‌ بی‌حرمتی‌ او شود، حقی‌ لازم‌ آید بر خداوند متعال‌ که‌ او را از آتش‌ دوزخ‌ آزاد نماید. و نیز می‌فرماید: هر که‌ دربارهٔ‌ برادر مؤ‌من‌ غایب‌ که‌ در مجلسی‌ غیبت‌ او کنند احسان‌ کرده‌ و دفع‌ غیبت‌ نماید، خداوند متعال‌ هزار باب‌ شر را در دنیا و آخرت‌ از او دفع‌ کند، و اگر با وجود قدرت‌ دفع‌ ننماید، برای‌ اوست‌ هفتاد برابر گناه‌ غیبت‌ کننده.

حضرت‌ باقر‌‌(ع) می‌فرماید: هرکه‌ نزد او غیبت‌ مؤ‌منی‌ کنند و او با رد‌ آن‌ غیبت‌ نصرت‌ و یاریش‌ نماید، خداوند متعال‌ او را در دنیا و آخرت‌ نصرت‌ دهد، و اگر با وجود قدرت‌ یاری‌ ننماید، حق‌ تعالی‌ او را در دنیا و آخرت‌ پست‌ گرداند.

چنان‌ که‌ امراض‌ بدنی‌ به‌ معجون‌ داروهای‌ جسمانی‌ درمان‌ شود، عیوب‌ اخلاقی‌ و رذایل‌ نفسانی‌ نیز به‌ معجون‌ علوم‌ و صفات‌ حمیده‌ دفع‌ گردد، و بدینسان‌ اطوار سیئه‌ به‌ اخلاق‌ حسنه‌ مبدل‌ شود. هر مرضی‌ را به‌ اضداد اسباب‌ آن‌ معالجه‌ باید، پس‌ لازم‌ است‌ اولاً‌ بررسی‌ علل‌ و انگیزه‌های‌ غیبت‌ و ثانیاً‌ بیان‌ علاج‌ نگهداری‌ لسان‌ از آن.

انگیزه‌های‌ غیبت‌ – اسباب‌ و انگیزه‌های‌ ارتکاب‌ به‌ غیبت‌ چند چیز است، و حضرت‌ صادق‌‌‌(ع) به‌ طور اجمال‌ اشاره‌ فرموده‌ که‌ اصل‌ غیبت‌ ده‌ نوع‌ است:

اول‌ – شفاءِ‌ غیظ، که‌ به‌ واسطهٔ‌ تزاحم‌ امور دنیوی، غضب‌ بر شخصی‌ مستولی‌ گردد و به‌ علت‌ قصورش‌ در امر دین، تقوی‌ و ورع‌ سبب‌ شفاءِ‌ غیظ‌ او نشده، به‌ ذکر عیوب‌ مؤ‌منی‌ پردازد.

دوم‌ – مساعدت‌ اِخْوان‌ و موافقت‌ اَقْران، که‌ جمعی‌ در مجلسی‌ برای‌ مزاح‌ از مسلمانان‌ غیبت‌ کنند و عدم‌ موافقت‌ و انکار او بر آنان‌ گران‌ آید، پس‌ او رضای‌ مخلوق‌ را بر غضب‌ الهی‌ برگزیند.

سوم‌ – سوءظن‌ و بدگمانی، که‌ با وجود هشدار خداوند متعال‌ در کتاب‌ کریم‌ خود «وَ‌اجْتَنِبُوا کثیراً‌ مِنَ‌ الظَّنِّ‌ اِنَّ‌ بَعضَ‌ الظَّنِّ‌ اِثمٌ»، گمان‌ برد که‌ مسلمانی‌ ارادهٔ‌ بدی‌ در حق‌ او داشته‌ و به‌ عیب‌ جوئی‌ او سبقت‌ خواهد نمود. به‌ مجرد این‌ گمان‌ برای‌ سد‌ باب‌ کلام‌ او به‌ ذکر عیوبش‌ پردازد تا او را در دل‌ها از ارزش‌ انداخته‌ و کلامش‌ را بی‌اعتبار گرداند.

چهارم‌ – ارادهٔ‌ تنزیه‌ نفس‌ و تمهید عذر، که‌ او را به‌ امری‌ از زشتی‌ها نسبت‌ دهند و او دیگری‌ را به‌ آن‌ منسوب‌ سازد و گوید این‌ عمل‌ از او به‌ ظهور رسیده‌ نه‌ از من.

پنجم‌ – قصد مباهات‌ و تزکیه‌ نفس، که‌ قدح‌ و عیب‌ همگنان‌ و تضعیف‌ آنان‌ نماید تا بدین‌ وسیله‌ راه‌ برتری‌ جویی‌ خود باز کند.

ششم‌ – حسد، چون‌ مردم‌ مدح‌ و ثنای‌ همانندان‌ او کنند، نایره‌ حسد او افروخته‌ شده‌ به‌ ذکر عیوب‌ آنان‌ مشغول‌ شود تا مقام‌ آنها را از قلوب‌ مردم‌ ساقط‌ و رفع‌ عزت‌ و احترام‌ ایشان‌ نماید.

هفتم‌ – لَعِب‌ْ و هَزْلْ‌ و مزاح، که‌ مراعات‌ کسانی‌ نماید که‌ مزاح‌ و خوشحالی‌شان‌ به‌ امثال‌ این‌ امور است‌ تا در دل‌ آنها منزلتی‌ یابد.

– استهزاء و ریشخند کسی، به‌ جهت‌ تحقیر و بی‌اعتنا نمودن‌ دیگران‌ به‌ او برای‌ نیل‌ به‌ مقاصد خود نزد کسانی‌ که‌ به‌ این‌ امور مایلند.

نهم‌ – اظهار اندوه‌ به‌ سبب‌ ابتلاء غیر، و این‌ ورطه‌ دشواری‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از خواص‌ به‌ آن‌ سقوط‌ کردند، بدینسان‌ که‌ نام‌ صاحب‌ بلیه‌ را برده‌ اظهار حزن‌ بر او کند. گرچه‌ این‌ ترحم‌ و غمخواری‌ مذموم‌ نبوده‌ موجب‌ ثواب‌ است، اما شیطان‌ او را بفریبد تا نام‌ فرد مبتلا را فاش‌ سازد و او از وقوف‌ به‌ آن‌ آزرده‌ گردد. این‌ طاعتی‌ است‌ که‌ منجر به‌ گناه‌ شود، در حالی‌ که‌ می‌توانست‌ بدون‌ ذکر نام‌ او اظهار غم‌ نماید.

دهم‌ – غضب‌ بر معصیت‌ نه‌ از باب‌ نهی‌ از منکر، چه‌ خشم‌ به‌ طریق‌ نهی‌ از منکر در محلش‌ بسیار ممدوح‌ است، ولی‌ نه‌ آن‌ که‌ در مجالس‌ نام‌ وی‌ ببرد و به‌ معاصیش‌ نسبت‌ دهد و بر او غضب‌ نماید. این‌ نیز طاعتی‌ است‌ که‌ منجر به‌ گناه‌ شود و از جهت‌ ابهام‌ آن‌ بسیاری‌ از خواص‌ در این‌ ورطه‌ افتند.

با معلوم‌ شدن‌ انگیزه‌های‌ غیبت، راه‌ درمان‌ آن‌ نیز آشکار می‌گردد که‌ انسان‌ بداند غیبت‌ سبب‌ فوت‌ نعیم‌ لایتناهی‌ و گرفتاری‌ به‌ عذاب‌ دائمی‌ و عقوبت‌ اخروی‌ است. کسی‌ که‌ اوقات‌ عزیز خود را به‌ مشقت‌ عبادات‌ سخت‌ می‌گذراند و زجر نفس‌ و مخالفت‌ هوی‌ نموده‌ از حظوظ‌ و خواسته‌های‌ دنیوی‌ باز می‌ماند تا امر الهی‌ را فرمان‌ برده‌ از انواع‌ طاعت‌ و عبادت‌ بهره‌مند گردد، با ارتکاب‌ غیبت‌ اعمالش‌ «هَبٰاءً‌ مَنثُوراً» و حسناتش‌ باطل‌ گشته‌ مشقت‌ و زحمتش‌ بر باد رود.

غیبت‌ مانع‌ از صعود اعمال‌ غیبت‌ کننده است و علاوه‌ بر نابودی‌ آنها، او را حسرت‌ و غبن‌ دیگری‌ است‌ و آن‌ انتقال‌ حسنات‌ اوست‌ از صحایف‌ عملش‌ به‌ نامهٔ‌ عمل‌ غیبت‌ شونده!

در حدیث‌ آمده‌ که‌ حسنات‌ غیبت‌ کننده‌ به‌ جبران‌ اذیت‌ و آزار غیبت، به‌ کسی‌ منتقل‌ شود که‌ غیبت‌ او شده‌ و اگر غیبت‌ کننده‌ را حسناتی‌ نباشد، سیئات‌ غیبت‌ شونده‌ را بر او تحمیل‌ کنند. از حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) روایت‌ است‌ که‌ آتش‌ در سوختن‌ هیمهٔ‌ خشک‌ چندان‌ سریع‌الاثر نیست‌ که‌ غیبت‌ در حسنات.

از مشاهیر اخبار است‌ از حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) که‌ فرمود: در روز قیامت‌ که‌ بندگان‌ در موقف‌ حساب‌ باشند، بنده‌ای‌ را آرند و نامهٔ‌ عمل‌ او را بدستش‌ دهند، چون‌ نگاه‌ کند از حسنات‌ خود چیزی‌ در آن‌ نبیند. گوید خداوندا این‌ صحیفه‌ من‌ نیست‌ زیرا از حسنات‌ خود چیزی‌ در این‌ نمی‌بینم. خطاب‌ رسد حسنات‌ تو به‌ غیبت‌ کردن‌ از مردم‌ ضایع‌ گشته‌ است! آنگاه‌ دیگری‌ را آرند و نامهٔ‌ عملش‌ را بدو دهند چون‌ ملاحظه‌ کند، بسیاری‌ از حسنات‌ در آن‌ بیند، گوید خداوندا این‌ صحیفه‌ عمل‌ من‌ نیست‌ زیرا در این‌ طاعاتی‌ می‌بینم‌ که‌ آنها را به‌ جا نیاورده‌ام. خطاب‌ رسد که‌ این‌ حسنات‌ جمعی‌ است‌ که‌ غیبت‌ تو کرده‌اند و از صحایف‌ عمل‌ ایشان‌ به‌ صحیفه‌ تو انتقال‌ یافته‌ است!

ادامه متن