ایرادات مخالفین حجاب
علوم و معارف حقه، هادی انسان به سوی نور محض و القاءکننده معانی گوناگون است. از جمله برای حجاب معانی الهیه مختلفی است، و بیشترین تلاش سالک باید متوجه به دو نوع حجاب باشد: نوع اول حجاباتی که با استمداد از حق و به راهنمایی بزرگان باید آنها را از میان برداشت تا وصول به مقصد ممکن شود. از اینرو مردان الهی اتصالاً توصیه میکنند که ای طالبین و سالکین، رفع حجابات کنید تا به مقصد رسید. نوع دوم حجاباتی که ایجاد آنها لازم و واجب است.
معانی آن حجاب، ماورای معانی این یکی است. بسی تفکر باید تا بتوان آن معانی را دریافت واِلّا نه حجابات قسم اول از بین رفتنی است و نه ایجاد قسم دوم و وصول به هدف، ممکن و میسّر.
یکی از وظایف زنان رعایت حجاب است. البته مردان هم در مرتبهای موظف به مراعات آنند، منتها حجاب این دو متفاوت است. گرچه این یک تکلیف ظاهری است، ولی حجاب ظاهری باید توأم با حجاب باطنی باشد.
رعایت حجاب ظاهر از جمله فرایض مهمی است که اگر زن مراعات ننماید، نه فقط موجب ضررهای دنیوی و اخروی خود اوست، که سبب خسارات جسمی و روحی هنگفتی به جامعه میشود.
عدهای از بیخبران و کوتهنظران به حجاب ایرادات بسیار گرفتهاند: گویند رعایت حجاب اسلامی موجب رکود و تعطیل فعالیتهای زن و مانع رشد استعدادهای فطری او میشود و این ظلمی است به زن و اجتماع! اینان ندانستهاند که حجاب و رعایت حدود اسلامی هرگز استعدادهای فطری زن را هدر ندهد و غرض اسلام از حجاب، حبس زن و جلوگیری از ترقی و تکامل او نیست.
مبنای حجاب این است که باید مرد از همسر مشروع خود در محیط خانوادگی با رعایت شرایطی برخوردار گردد و نه در محیط فعالیت اجتماع. زن در بیرون از خانه نباید جلب توجه مردان نماید و مرد نیز نباید به چشمچرانی پردازد. آیا اگر مرد تَمَتُّعات خود را اختصاص به محیط خانواده دهد، در محیط اجتماع فعال میشود یا وقتی قدم به محیط اجتماع گذارد، چشمچرانی نموده و به قد و بالا و عشوهٔ دیگران بنگرد و در فکر به دام انداختن زنی باشد؟! آیا اگر زن با وقار و متانت از خانه بیرون رود و مرد هم چشمچرانی نکند، بهتر است یا این که زن ساعتها در پای میز آرایش مشغول خودآرایی شود سپس در پی جلب توجه مردان به خود برآید؟ آنان که ایراد میکنند زن باید خدمات فرهنگی و اجتماعی انجام دهد، آیا این است خدمات فرهنگی و اجتماعی؟! در اوضاع و احوال تَجَدُّدمآبی بیمنطق عصر حاضر، تنها زنانی که در خانوادههای متدیّن زندگی میکنند و آنان که از تعالیم عالیه بزرگان استفاده کردهاند، خدمات اجتماعی و فرهنگی انجام میدهند.
این تجدّدمآبی ثمرهٔ بیحجابی، بی بند و باری و معاشرتهای آزاد است که مستکبرین و سرمایهداران برای رنگینتر نمودن متاع به مشتری و پرکردن جیب خود، زنان را به عنوان فروشنده به خدمت گیرند، که در حقیقت نه او را که سرمایه زنانگی و عصمت او را استخدام کنند. به جای عرضه واقعی متاع، آن را با ژست و اَطوار زنانه به مشتری فروشند و جوانانی را که باید مظهر اراده و فعالیت اجتماع باشند، به افراد هوسران و چشمچران تبدیل میکنند. آیا این است مفهوم فعالیت اجتماعی و تجاری؟! اسلام با این رذالت و جنایت، سخت مخالف است و با وجوب حجاب و سایر مقررات دیگر با آن مبارزه مینماید و کیفیت استفاده از زینتها را برای زنان میآموزد.
مخالفین حجاب گویند که ایجاد حریم بین زن و مرد، بر التهاب و اشتیاق و حرص و وَلَع او نسبت به امور جنسی میافزاید، و منشأ اختلالهای روانی و بیماریهای روحی و سبب پیدایش قیود اجتماعی و درنتیجه ناکامیها و عوارض وخیم میگردد. از اینرو برآنند که باید این غریزه آزاد گردد و زنان بیحجاب باشند تا از ناکامیها و عوارض ناشی از حجاب جلوگیری شود. حال انصاف کنیم این عوارض وخیم به واسطه رعایت حجاب است یا بیحجابی؟!
البته ممکن است گاهی محرومیت در افراد بیخبر و ناآگاه از حقایق تولید عقده نماید، و یا مبارزه با ارضاء این غریزه در خارج از حد اعتدال و مشروع، خطراتی داشته باشد لکن حذف قیود اجتماعی، حلّال این مشکل نیست. زیرا حذف قیود اجتماعی و بیحجابی، عملاً آتش شهوت را شعلهور ساخته بر مراتب حرص و ولع و حس تملّک مردم میافزاید. مطالعه تاریخ و بررسی احوال صاحبان حرمسراها، شاهد گویای این حقیقت تلخ است.
رعایت حدود الهی نه تنها سبب ناکامی و ازدیاد حرص و آز نیست، که نیروی تخیّل را به سوی احساسهای لطیف و رقیق سوق داده، قدرت تفکر را به مرتبهٔ کمال میرساند. در این شرایط است که این غریزه منشأ و مبدأ خیرات عالیه میگردد.
_
نیازهای محدود و نامحدود
نیازهای طبیعی انسان دو قسم است: محدود و نامحدود. نیازهای محدود مانند خوردن و آشامیدن که میزان نیاز فردی یا شهر و کشوری روزانه و سالانه نسبت به این امور معلوم و مقدار آن قابل محاسبه است. در این نوع حاجات وقتی غریزهای به حدّ اِشباع رسد، رغبت انسان از بین رفته، ادامهٔ آن منجر به تنفر و انزجار میگردد.
نیازهای نامحدود انسان جنبهٔ روحی دارند و جهات الهی و مشروع آنها موجب هدایت است. ولی نیازهای روحی نامشروع، در حقیقت بیماریهای روانی است و با تأمین بیشتر آنها، عطش روحی بیمار برطرف نمیشود. مانند مالپرستان که به علت علاقه نامحدود به مال و منال، چنان به ناراحتی روحی و روانی دچارند که با ازدیاد ثروت و مکنت، بر حرص و ولعشان افزوده گردد.
حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: «مَنهُومانِ لا یَشبَعانِ، طالِبُ عِلمٍ وَ طالِبُ مالٍ»؛ دو گرسنه هرگز سیر نشوند، طالب علم و طالب مال. شوق و طلب مردان الهی در پی تحصیل علم، موجب سعادت خود و دیگران است، لکن کسانی که به خاطر خودنمایی و جاهطلبی در طلب علم و مال هستند، سبب بدبختی خود و سایریناند. چه طالب جاه و مقام را عطش روحی پایانناپذیری است که اگر بالاترین مقام اجتماعی را احراز نماید، باز هم در پی مقامی بالاتر است و این سوزش درونی او را درمانی نیست.
غریزهٔ جنسی نیز اگر در مسیر طبیعی خود باشد، نیازی است محدود و از نظر جسمی ممکن است یک یا دو زن، مرد را اشباع کنند. وقتی این غریزه به طریق مشروع متوجه همسر گردد، علاقهٔ حاصله سبب تمرکز این نیرو در یک نقطه شده و علاقهاش از غیر قطع میگردد. اما وقتی به صورت حرص و ولع و حس تملّک درآید، چنین علاقهای موجب پراکندگی این نیرو شده، انسان را به تنوعطلبی جنسی و هرزهصفتی میکشاند.
آنان که در غریزهٔ جنسی تنوعطلبند، نیاز آنان به شکل یک خواستهٔ روحی بیمارگونه درمیآید که بیانتهاست؛ مانند عطش روحی صاحبان حرمسرا که اگر حرمسرایشان پر از زنان زیبا باشد، باز هم دلشان در پی به دست آوردن زنان زیبای دیگری است. آیا با این کیفیت، علاج این مشکل با برداشتن قیود اجتماعی است؟!
قلب و روح این بلهوسان حکم دوزخ را دارد؛ «یَومَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَاْتِ وَ تَقوُلُ هَل مِن مَزیدٍ»؛ روزی که به جهنم گوئیم آیا سیر شدی، و گوید آیا زیادتی هست؟ اینان کسانی را مانند که میخواهند آتش را با هیزم سیر کنند! عطش روحی این مبتلایان را به بیماری حرص و آز و حس تملّک حدّی نیست، مانند اشتیاق وافِر طفل به پستان مادر که تا او را از شیر بازنگیرند، مشتاق به آن است.
نفس امّارهٔ آدمی چنان است که هرچه بر موجبات رغبت آن بیفزایند، بر وَلَع آن افزوده میشود. افرادی که چارهٔ درد را در آزادی غریزهٔ جنسی میدانند، توان گفت که تنها یک سوی قضیه را مطالعه کردهاند. اگر به نظر آنان رعایت حجاب تولید عقده میکند، تسلیم شدن به این غریزه و تهییج نمودنش، آن را دیوانه مینماید و خطرات دنیوی و اخروی گوناگونی در پی دارد. پس تنها با جلوگیری از تحریکات جنسی میتوان آن را به حدّ اعتدال و نیاز طبیعی رسانید.
اگر در شرع مقدس اسلام اجازه به تَعَدُّد زوجات به طور دائم یا موقت داده شده، در قبال جمع شرایطی است وگرنه مبادرتکننده بدان در زمرهٔ ستمکاران است. مسلماً این تعدّد در ردیف تنوعطلبی عطشی نبوده، مبتنی بر مصالح شرعی است. زیرا در احکام و اوامر و نواهی الهی، همواره مصالح معنوی اصل است و مضرات ظاهری احتمالی، در قبال مصالح و منافع کلی و معنوی در حکم عدم است.
چنان که اشاره شد، اکثر قدرتمندان با داشتن صدها زن در حرمسرایشان، عطش روحی آنها خاموش نمیگشت. موقعی که یکی از سلاطین خیال تجدید حرم میکرد، نامهای به فرمانروایان اطراف نوشته و خصوصیات دلخواه خود را درج میکرد و آنان هم در پی آن بودند که زنانی را طبق فرمان، خدمت او بفرستند. برخلاف مردان الهی و علمای ربانی، عدهای نه تنها بر شیوهٔ سلاطین و ثروتمندان اعتراض نمیکردند، که خود همدست ایشان بوده حرمسرا داشتند. در ظاهر تلاوت آیات قرآن و دعوت به مبارزه با نفس بود، لکن در عمل برخلاف آن مراحل نفسانیّت را میپیمودند! در اثر این کجرویهاست که امروزه جامعه به این بلای عظیم دچار شده است.
عدهای عالم ظاهری نیز که بویی از ادبیات حقیقی به مشام ایشان نرسیده، به خیال خود به عالم ادبیات رونق بخشیدهاند. نتیجه آن که امروز ادبیات ما مملوّ از اشعار و غزلهای عاشقانهای است که شاعر در آن به توصیف خصوصیات کذایی معشوق و ستایش او پرداخته و ما نام این دیوانهای پر از اشعار گمراهکننده را ادبیات نهادهایم! در حالی که ادبیات واقعی آن کلام مَنظوم یا مَنثوری است که عالم و عامل شدن بدان و یا تذکرش سبب ترقیات معنوی شود. اما این دیوانها نه تنها توان کمترین ارشاد مردم را ندارد، که بر مراتب نفسانیت آنان میافزاید. بعضی از شعرا حتی مفاسد خود را به نظم کشیدهاند که از نظر شرع مستلزم اجرای حدّ است؛ با این همه هنوز به گمان کثیری اینها به عالم ادبیات کمک شایانی کردهاند! این ادبیات کذایی که اثری از آثار ادب در آنها مشاهده نمیشود، سبب تقویت مراتب نفسانی و عدم محبت بین افراد خانواده و تفرقهٔ زوجین است. حال آن که بر اندیشمندان است که در همهٔ زمینهها و جهات در ایجاد اسباب تحکیم روابط افراد خانواده و صمیمیت کامل بین زوجین بکوشند و با هرچه بنیان خانواده را به خطر اندازد، مبارزه نمایند.
حجابی که قرآن برای مردان و زنان معیّن فرموده از جهات مختلف دارای آثار مثبت الهی است، از جمله: موجب اختصاص برخورداری زن و مرد در محیط خانواده و محدودهٔ ازدواج شده بر استحکام پیوند زناشویی میافزاید؛ عامل مؤثری در حفظ بهداشت جسمی و روانی خانواده و اجتماع است و از پیدایش بیماریهای جسمی و روانی ناشی از آزادی روابط جنسی جلوگیری میکند؛ سبب حفظ و استیفای کار و فعالیت است؛ مایه ارتقاء ارزش و مقام زن و جلوگیری از تحقیر و ابتذال اوست، هرچند متأسفانه برخی از زنان میپندارند که با بیحجابی آنها و چشمچرانی مردان، ارزش آنان بالاتر میرود.
اسلام علاوه بر توجه کامل به تعدیل و رام کردن این غریزهٔ آتشین، تعالیم و فرامین بسیاری دربارهٔ خطر نگاه کردن و خلوت نمودن زن با مرد، و کلاً خلوت کردن با آنچه انسان را به خطر اندازد، ارائه نموده است. بنابراین رعایت حجاب منحصر به روابط بین زن و مرد نیست، بلکه از دیدگاه معارف عالیه الهی، از هر نگاهی که انسان را به خطر اندازد، باید خودداری نمود.
آثار تقرّب و تَبَعُّد انسان از خدا در هر مرتبهای از حیات و مَمات روحی او نمایان است. کسی که در مرتبهٔ اعلای تقرّب است، حرکات و آمال و اهداف او حتی نگاهش الهی است، و کسی که در مراتب بُعدیّت از حق پیش رفته، نگاه او و همهٔ اعمال و آثارش غیرالهی است.
حرکات الهی هرچه عالیتر و مداومتر باشد، با سرعت بیشتری بر مراتب حیاتی انسان میافزاید، اما اعمال و آمال غیرالهی سرانجام آدمی را به خطر عظیمی خواهد انداخت. آرزوهای مادی و نیازهای طبیعی، نظیر چاه نفتی است که تراکم و تجمع گازهای داخلی آن، خطر انفجار دارد. سرانجام پرورش آرزوهای غیرالهی در دل، انفجاری است که آدمی را به بدبختی ابدی میرساند.
در حال حاضر مراتب تبعّد از حق به حدّ کمال رسیده و اکثریت راه نفسانیت را در پیش گرفتهاند، راهی که سرانجام آن گرفتاری و عذاب الهی است. امروزه از طرق مختلف مانند وسایل سمعی و بصری و لمسی، موجبات هیجان نفس و غریزهٔ جنسی را فراهم نموده، میخواهند با ارضاء این غریزهٔ دیوانه شده، آن را رام کنند. در حالی که هرچه وسیله تمنّای نفس فراهمتر شود، نه تنها ارضاء نشده و آرام نمیگیرد که هر دم بر اضطراب و تلاطم آن میافزاید و آثار سوئی به مانند اختلالات روانی و بیماریهای روحی به بار میآورد.