جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

بلوغ شخصیت در پرتو معرفت

هستی آدمی بیش از هرچیز به ادراکی بستگی دارد که مولود خیال و عقل و قلب اوست. پس اجمالاً برای هرکسی می‌توان سه گونه شخصیت در نظر گرفت: شخصیت خیالی، شخصیت عقلی، شخصیت قلبی. این که کدامیک از این شخصیت‌ها در زندگی و سرنوشت آدمی نقش مؤثرتری دارد، و کدامیک از آنها سیطره و نفوذش در حصول سعادت مؤثرتر است، از جمله مسائلی است که در موضوعات قبلی ذکر شده است.

مسئله کیفیت رشد و بلوغ خیالی و عقلی و قلبی افراد که در تکوین حیات و سرنوشت آنها نقش‌های بزرگی ایفا می‌کند، موضوعی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. بدیهی است هرگاه رشد و بلوغ عقلی و قلبی آدمی به حد کمال رسد، به تبعیت از کیفیات و خصوصیات وجودی خود که توأم با هیجان و جوش و خروش نهانی است، می‌تواند در حصول خواهش‌های معنوی گام‌هایی بردارد.

انگیزهٔ اصلی کوشش و چراغ راه پژوهش در اسرار وجود انسان و تحرّی در طریق وصول دانش و حصول بینش به حقایق جهان و ایده‌آل‌هایی که مبدأ تحولات شگرف می‌گردد، جوش و خروش و غوغا و هیجاناتی است که در نهاد نوادر و نوابع و مردان برجسته برپاست.

نوع انسان با تمام موجودات جهان در مقابل هستی نامتناهی، حکم عدم را دارد و حیات و مماتش به موئی بسته و میکرب کوچکی می‌تواند ارکان وجودش را متزلزل ساخته و به دیار عدم رهسپارش سازد. او در آمدن به این جهان و رفتن از آن، نه اراده‌ای دارد و نه اختیاری. اما همین جنبندهٔ متکفر، خود مظهری است از شگفتی‌های خلقت که هر برگی از دفتر حیاتش از اسرار و رموز هستی و حقایق مشحون گردیده است.

اما کسانی که از رشد و بلوغ عقلی و قلبی برخوردار نیستند، کمترین توجهی به مسائل معنوی ندارند. ایشان هدف اصلی و مفهوم و معنی زندگی را خارج از کادر ارضاء غرایز و درک خوشی‌های ناپایدار و زودگذر ندانسته و در نتیجه نمی‌توانند به درک حقیقت نایل آیند.

گرچه تعیین و تشخیص و طبقه‌بندی اشخاص از لحاظ تکامل و رشد و بلوغ عقلی و قلبی، امر آسانی نیست، ولی اجمالاً می‌توان آنان را به دو گروه تقسیم کرد:

اول ـ کسانی که از رشد و بلوغ عقلی و قلبی برخوردار نیستند و هدف از حیات را در کادر ارضاء غرایز و خوشی‌های ناپایدار خلاصه نموده‌اند.

دوم ـ کسانی که طرز تفکر و تعقلشان با دسته اول تفاوت فاحش دارد. ایشان هدف اصلی حیات را به تبعیت از قوای مدرکه رشد و تکامل یافته، ماوراء این لذایذ و خوشی‌های زودگذر می‌دانند.

گروه اول به علت عدم برخورداری از رشد و بلوغ عقلی و قلبی از فضایل و کمالات عقلی و قلبی محرومند. آنان به تبعیت از پندار نادرست خود و به محک و معیار و میزان عقل و فهم خویش، خود را کامل‌تر و داناتر از دیگران می‌پندارند. آنان در اثر این گمان نادرست، همچنان در عالم احلام و تخیلات ساخته و پرداخته قوای مدرکهٔ ناقص و اندیشه‌های منحرف خود، متوقف می‌مانند.

این گروه به علت ضعف نیروی عقلی در تشخیص حقایق، تصور می‌کنند آنچه به احساس و ادراکشان درآمده، با حقیقت محض برابر است و آنچه خلاف آنهاست عاطل و باطل. اینان به تبعیت از حس خودخواهی تصور می‌کنند که به حریم حقایق به حد کمال راه یافته‌اند، لذا تمام اسرار هستی را حل شده دانسته و بحث و فحث در پیرامون آن را عبث و بیهوده می‌پندارند.

این دسته چون در سراسر عمر تحت تبعیت افکار و نظریات خود واقع شده‌اند، چنان واله و شیدای شخصیت خود بوده و چنان حس خودخواهی و خودپرستی بر افکارشان چیره شده که حقیقت امر بر آنان مشتبه گردیده است. آنان با ساختن یک مرز خیالی، حساب شخصیت خود را از جهانیان جدا کرده و در عالم تخیل، کاخ فناناپذیری مصون از گزند حوادث بنا نموده و به آن کاخ، عنوان ما و من می‌نهند.

این کاخ ما و من، زندان وحشتناکی است که مردم کوته‌نظر در خیال خود آن را ساخته‌اند. آنان را نه چشم واقع‌بینی است که زیبایی‌های واقعی را بنگرند، و نه گوش شنوایی که ندای عالم غیبی و حقیقت را بشنوند.

اما گروه دوم به تبعیت از نیازهای درونی، به نسبت برخورداری از رشد و بلوغ عقلی و قلبی، از خواهش‌های معنوی پیروی نموده و از گرفتاری‌ها و ناهنجاری‌های دردناک زندگی و مطایب و مصائب یأس‌آور آن، که مولود قیود و آرمان‌ها و آرزوهای زودگذر و ناپایدار است، می‌گریزند.

مردان برجسته و پیشروان کاروان عالم بشریت که هریک به نوعی خاص در قلمرو سرنوشت جهانیان نقش بزرگی را ایفاء نموده‌اند، دارای قلبی پاک و زیبا بوده و همواره از آلودگی‌های زندگی گریخته و به جهان معقولات و مجردات پناه برده‌اند.

آری تبعیت از خواهش‌های معنوی و تلاش در تحرّی حقیقت، موجب آرامش خاطر است. بدیهی است با افکار مزاحمی که مولود قیود و تعلقات بی‌بنیان زندگی است، فراهم آمدن آرامش خاطر محال و ممتنع است. تا زمانی که آدمی در چنگ تخیلات مشوش گرفتار است، نمی‌‌تواند به جهان معقولات در آمده و به تفکر و تعقل پردازد و به حریم حقایق راه یابد.

ادامه متن