جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

ترسیم سرنوشت خود

اسلام به تمام ابعاد جسمی و روحی، مادی و معنوی، فردی و اجتماعی انسان توجه عمیق دارد. نه تنها جانب هیچ یک را مُهمَل نگذاشته که توصیه بر پرورش آن‌ها نموده است، حتی توصیه بر پرورش تن. پرورش تن به معنی حفظ صحّت آن و رعایت قواعد بهداشت، از واجبات دین اسلام به شمار می‌آید. حتی اگر از انجام ظاهر فرایض، ضررهایی به بدن برسد، آن فریضه از او ساقط است، مانند ساقط شدن وضو و غسل در صورت مضرّت آب بر بدن و تکلیف تیمّم به جای آن، یا تحریم فریضه مهم روزه در شرایط زیان رساندن به بدن!

اسلام هر اعتیاد مضر به بدن را تحریم فرموده است. پرورش تن به معنی نفس‌پروری و شهوت‌پرستی را نیز بدین علت محکوم کرده که علاوه بر ضدیّت آن با پرورش جسم و روح، بیماری‌های بسیاری به وجود می‌آورد. زیرا نفس‌پروری منجر به افراط‌کاری و آن هم منشأ اختلالات اساسی جهازات بدنی است.

پرورش عقل و مبارزه با امور تضعیف‌کنندهٔ آن، پرورش ابعادی همچون حس مالکیت بر نفس، حس عواطف اخلاقی، حس حقیقت‌جویی و علم‌طلبی و حس پرستش از ارکان تعالیم عالیه اسلام است. این پرورش هم آگاهانه است و هم آزادانه، انسان می‌تواند به وسیله اراده و عقل و ایمان، آیندهٔ سعادت‌بخشی را برای خود فراهم کند.

ای انسان! تویی که به دست خود سرنوشت آینده را تعیین می‌نمایی. گر‌چه سرنوشت انواع و اقسامی دارد، ولی خود‌سازی و معماری و مهندسی وجود تو در دست خود تو و به اختیار توست. در بین همه موجودات تنها تو هستی که قانون الهی قلم ترسیم چهرهٔ خویشتن را به دست خود او داده تا به دلخواه چهرهٔ خویش را ترسیم نماید. اینک بنگر که چگونه چهرهٔ باطنی خود را ترسیم خواهی کرد!

ای انسان! با همه وجوه مشترک با سایر جانداران، تو را یک سلسله تفاوت‌ها و امتیازاتی است بسیار عمیق و اصیل که هر کدام بُعد دیگری بر تو می‌بخشد، از جمله آن‌ها جاذبه‌هایی است که تو را احاطه کرده‌اند. تو می‌توانی کیفیت قرار گرفتن تحت تأثیر این جاذبه‌ها را بدانی و آن‌ها را انتخاب کنی، نیروهای جاذبه و دافعه در توست. مادام که مطالعه دقیقی در زمینه ادراک و کشف این جاذبه‌ها و دافعه‌ها و آثار و خواصشان و تشخیص مثبت و منفی آن‌ها نکرده‌ای، نمی‌توانی خود را کشف کنی و بشناسی. این کشف و شناخت نه مربوط به نام خود و آباء و اجداد و اموری همانند آن‌ها، که مربوط به روح الهی است، همان نیروهای عظیمی که در درون تو خفته است که اگر به مقام فعلیت در‌آیند، شایسته خلیفة‌اللهی هستی.

قرآن مجید که توصیه به خود‌شناسی و جهان‌شناسی می‌کند، کتاب مقدس خود‌سازی است نه فلسفه نظری که تنها به بحث و نظر بپردازد، بلکه هر چشم‌انداز آن برای گام برداشتن و عمل است. قرآن هر آنی با انسان سخن گفته یاد‌آوری می‌نماید که ای انسان تو بر‌گزیده و امانتدار خدایی و لذا رسالت و مسئولیت داری. رسالت از ناحیه خدای تبارک و تعالی و مسئولیت در پیشگاه او، اما در منطق فلاسفه مادی که قدرتِ حاکم بر انسان را ناشی از زور و قدرت عوامل طبیعی و انسان‌ها می‌دانند، مسئولیت و رسالت بی‌معناست، رسالت از ناحیه کدام فرد و مسئولیت در مقابل چه کسی؟!

 

نقش ممتاز ایمان و عمل

از جمله عوامل و شرایط مهم آینده‌سازی، علم و ایمان است. علم راه سعادت را می‌نمایاند و ایمان کیفیت آینده‌سازی را آموخته، انسان را به سوی سعادت سوق می‌دهد. ایمان به خواسته‌های انسان جهت می‌دهد، او را از حصار مادیات رهایی داده و نمی‌گذارد که انسان آیندهٔ خود را بر محور مادی و فردی بسازد. ایمان مانند قدرت حاکم با انسان رفتار می‌کند، خواسته‌هایش را در اختیار گرفته او را به مسیر حق سوق می‌دهد.

انسان در عین آزادی برای سازندگی شخصیت خود، محدودیت‌هایی نیز دارد ولی با همین آزادی نسبی می‌تواند در آن محدوده، آینده سعادت‌بخش یا شقاوت‌آلودی برای خود فراهم سازد. این محدودیت‌ها بسیارند از جمله وراثت، محیط جغرافیایی، محیط تاریخی و عوامل زمانی. گر‌چه انسان نمی‌تواند ارتباط خود را با این عوامل قطع کند ولی به یاری حق می‌تواند بر علیه آن‌ها قیام کرده، خویشتن را از قید حکومتشان خارج سازد. کلام بزرگان یکی از وسایل الهیه است که علم و عمل به آن، انسان را قادر بر غلبه بر تمام محدودیت‌ها می‌کند، آری انسان به وسیله ایمان و عقل و اراده می‌تواند تغییرات کلی در این محدودیت‌ها داده به یاری حق مالک سرنوشت خویش گردد.

بنابر آیات قرآن، فرد فاقد ایمان که دلش از خدا جداست، انسان نیست، اما انسان الهی شایسته مدح است. زیرا کسی که ایمانش در حد کمال باشد، تفکر و عملش هم در حد کمال است «اَلْایمانُ یَستَدِلُّ بِالْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ یَستَدِلُّ بِالْایمانِ» از ایمان به عمل و از عمل به ایمان راهی هست. قرآن در مورد ارتباط تنگاتنگ ایمان و عمل می‌فرماید: «اِنَّ الْانسانَ لَفی خُسرٍ اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقٍّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ»؛ محققاً انسان هر آینه در زیانکاری است و این ویژگی کسانی است که اهل تفکر و ایمان نیستند، مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح کردند و یکدیگر را به حق و صبر توصیه نمودند. چه بدون ایمان و تزکیه نفس، نمی‌توان خود‌آگاهی را از میان فرضیه‌ها و فرمول‌ها پیدا کرد.

در فرهنگ الهی بعد از ایمان، توجه و تأکید بر عمل صالح و الهی است. از حضرت رسول اکرم‌(ص) پرسیدند: «مَا الْاسلامُ»؛ اسلام چیست؟ فرمود: «اَلعَمَلُ»، همان که قرآن مجید می‌فرماید: «لَیسَ لِلْانسانِ اِلّٰا ما سَعیٰ وَ اَنَّ سَعیَهُ سَوفَ یُریٰ». اما نه عمل صرفاً برای زندگی و تحصیل مقام و امور تولیدی، که بالا‌تر از همه عمل برای سازندگی فردی و اجتماعی و احاطه بر طبیعت؛ و عجب این که فردی که آماده برای جامعه‌سازی گشته، خود او نیز ساخته می‌شود.

عمل، جوهر وجود آدمی است و تجلی تحقق عمیق اراده و خواست و ارزش‌های ویژهٔ انسانی. تنها در این مقام است که استعدادهای انسان به مقام فعلیت و شکوفایی می‌رسد. انسان به واسطه عمل می‌تواند صفات حمیده و رذیله، فداکاری، اخلاص، زهد و پارسایی و تقوای خود را ارزیابی کند و به مقام از خود‌گذشتگی و قطع علایق دنیوی رسد. سیری در تاریخچه زندگی بزرگان و اهل وصال، روشنگر این است که آنان عملاً از جان و مال گذشته‌اند.

یاران و همراهان حضرت رسول اکرم‌(ص) ظاهراً هجرتشان از مکه به مدینه بود، اما در حقیقت برای آنان انقلابی عظیم بود. اشرافی که در مکه زیسته و ریاست تامه بر همه اعراب داشتند، هجرت باطنی آن‌ها برای جهانیان درس عبرت بزرگی است که چه سان از جان و مال گذشتند؛ ایمان و عمل الهی، آنان را به هجرت به مدینه وا‌داشت. گر‌چه آن اشراف بی‌خانمان شده به کارگری پرداختند و در صُفّهٔ‌ مسجد مسکن گزیدند، ولی این حرکت معنوی نه عار که برایشان افتخار بود، آنان شریف‌ترین و نامی‌ترین چهره‌های جامعه اسلامی بودند. حرکت آنان، حرکت معجزه‌آسایی بود که برای جامعه بشریت، موهبت فرو‌ریختن ارزش‌های اشرافی و صِنف‌های بورژوایی و طبقات مرفّه را که طبقات انگل جامعه بودند، به ارمغان آورد و آنان را از طبقات انگل‌وار به طبقات پیامبر‌وار رسانید!

در این فداکاری و از جان‌گذشتگی است که جوهر وجود انسان همواره به سوی حق و ارزش‌های متعالی حرکت می‌کند.

آری چنین خود‌آگاهی است که سراسر وجود انسان را مشتعل ساخته غفلت را از او می‌زداید، شوری به جان او افکنده او را درد‌مند و درد‌آشنا می‌کند. مردان الهی اهل دردند و فرد بی‌درد، مرد خدا نیست. تنها درد مقبول در پیشگاه الهی درد حق است و مردان الهی جز آن دردی ندارند. درد الهی تازیانه تکامل و محرک طالب در مسیر حق است و بزرگان دین همواره با درد الهی کار خود را آغاز می‌کنند.

آن روشنفکران و دانشمندان ظاهری روحانی‌نما که درد الهی ندارند، در لبه پرتگاهند. آنان می‌خواهند حقایق را از کتب ظاهری و بی‌روح و معنا اخذ کنند، و یا خود در میان انبوه کتاب‌ها محاط شده و از عمل بسی دور افتاده‌اند. آنان حتی اگر از کلام بزرگان هم استفاده‌ای کنند، تنها از معانی ظاهری آن حداقل بهره را برده و از شور و روح کلام بی‌خبرند.

ادامه متن