جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

توبه و شرایط آن

توبه مرکّب است از علم به عقوبت گناه و خطر و آفت آن، که نتیجه‌اش ندامت و پشیمانی بر گذشته و فَوات مطلوب است. از این ندامت معنی دیگری بر‌آید و آن، اراده و اهتمام است به تدارک مافات. پس توبه مشتمل است بر دو چیز: اول به زمان ماضی، دوم به زمان حال و مستقبل. به زمان ماضی، تأسف و پشیمانی است بر گناهانی که در زمان گذشته از او صادر شده و تلافی آن با سه کس:

اول – با خدا که نا‌فرمانی او کرده.

دوم – با نفس که نفس خود را در معرض نقصان و پستی و خشم الهی آورده.

سوم – با غیر که ضرر قولی یا فعلی به او رسانده.

آنچه ضرر به غیر رسانده تا او را به حق خود نرساند، توبة او صورت نبندد. چنان که ضرر قولی به او رسانده باید جبران کند به عذر‌خواهی و اِستِحلال. اگر ضرر فعلی و مالی رسانده، باید جبران کند به ردّ حق او یا عوض آن، به طوری که مقتضی رضای او گردد، یا تحمل نماید بر عذابی که در شرع مقدس اسلام بر آن معیّن شده. آنچه با نفس خود کرده به انقیاد فرمان خدا و عقوبت دنیوی جبران نماید؛ و حق خدا را نیز با رجوع به حضرت او و ریاضت و عبادت جبران کند. اما آنچه متعلق به زمان حال و مستقبل است، تصمیم قاطع است بر ترک معاصی و اطاعت فرمان حق.

در حقیقت، توبه مُلتَئِم گردد از سه چیز:

اول – ندامت بر آنچه گذشته از زَلّات.

دوم – ترک معاصی در حال و عزم بر عدم عود در استقبال.

سوم – پاک شدن از مظالم و خصومت.

توبه عقد قلب است به ترک معصیت و اقبال به طاعت، و دوام آن مشروط است به کسر شهوت و جهاد با نفس. چه اگر سالک مراقب احوال نفس خود نباشد، هر آنی ممکن است آرزو‌های نفسانی در دل وی نیرو گیرد و میل به معصیت، اساس توبه را هر‌چند محکم باشد، فرو‌ریزد و در هم شکند.

بر هر عضوی توبه‌ای است: توبهٔ دل، نیّت است بر ترک حرام. توبهٔ چشم، فرو‌خوابانیدن آن است از محرّمات. توبهٔ دست، ترک گرفتن مَناهی. توبهٔ پا، ترک رفتن به مَلاهی و توبهٔ گوش، نگاهداشتن آن است از شنودن اَباطیل.

اگر کسی قصد خدمت کند، طهارت او به ظاهر بوَد، و اگر کسی قصد قربت نماید، طهارت او به باطن بوَد. طهارت ظاهر به آب است و طهارت باطن به آب توبه و رجوع به بارگاه الهی.

به عبارتی توبه را سه شرط است: ندامت، اِعتذار، اِقلاع. ندامت برای قلب، اعتذار برای لسان، اِقلاع اعضاء و جوارح از اعمال زشت. حضرت امیر‌المؤمنین شخصی را که در حضور ایشان از روی غفلت کلمه استغفار را بر زبانش جاری کرد، توبیخ نموده و به او فرمودند: آیا می‌دانی استغفار چیست؟ استغفار مقام عِلیّیٖن است و شش معنا در آن است:

نخست پشیمانی از گذشته. دوم تصمیم بر ترک همیشگی در آینده. سوم حقوقی را که از مردم ضایع کرده‌ای به آن‌ها بازگردانی، به طوری که هنگام ملاقات پروردگار حقی بر تو نباشد. چهارم هر واجبی که از تو فوت شده، حق آن را به جا آوری. پنجم گوشت‌هایی که در اثر حرام بر اندامت روئیده با اندوه گناه آب کنی تا چیزی از آن باقی نماند و گوشت تازه به جای آن بروید. ششم به همان اندازه که شیرینی معصیت و گناه را چشیدی، زحمت طاعت را نیز بچشی، پس از انجام این مراحل استغفر‌اللّٰه می‌گویی. آری این است توبه الهی و طالبان واقعی چنین کردند.

همچنین علمای ربانی و عارفین الهی فرموده‌اند که حقیقت توبه سه چیز است: تعظیم جنایت، اِتّهام توبه، پرداخت حقوق. تعظیم جنایت آن است که سالک خلاف خود را ولو ظاهراً جزئی باشد، بزرگ شمارد. اتّهام توبه یعنی به هر نحوی توبه به عمل آید، سالک واقعی آن توبه را ناقص داند.

بنابراین شخص توبه‌کار باید به آب حسرت، باطن خود را بشوید و در پیشگاه الهی اعتراف به معاصی نماید و اعتقاد نَدَم و پشیمانی بر ما‌مَضیٰ و تأسف بر مافات کند، نفس خود را از شهوات نفسانیه حبس کند، گناهان خود را بزرگ شمرده، پناه به درگاه الهی برد، و به ریاضت نفس پرداخته و از رحمت خدا نیز مأیوس نگردد تا در‌نتیجه بتواند از عقاب الهی خلاصی یابد «قُل یا عِبادِیَ الَّذینَ اَسرَفُوا عَلیٰ اَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّٰهِ اِنَّ اللّٰهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ».

_

علل اصرار بر ذنوب و علاج آن

از اهمّ مهمّات برای طالب، مبادرت است به توبه و ترک تسویف و تأخیر آن. برای اهل تسویف دو خطر عظیم است: یکی آن که به کثرت معاصی، قَسوَت قلب حاصل گردد و آیینه دل زنگ گیرد و از قبول جلا متعسّر گردد و در‌نتیجه غالباً در این حال بماند. دوم امکان مَعاجَلَهٔ موت و ضیق وقت از توبه و عمل به مقتضای آن از تدارکات لازمه.

در خبر آمده که چون بندهٔ عاصی مَلَک‌الموت و اهوال آخرت را مشاهده کند، گوید ای ملک‌الموت یک روز دیگر مرا مهلت ده تا توبه کنم و عمل صالحی به جای آرم. ملک‌الموت گوید که ایام عمر تو سپری شد. گوید یک ساعت مرا مهلت ده، ملک‌الموت گوید ساعات عمر تو به پایان رسید و هیچ نماند، در این وقت از ندامت و حیرت او را آن روی نماید که از حَیِّز بیان خارج است.

سبب اصرار در ذنوب دو چیز است: غفلت و شهوت، و رفع اصرار نشود مگر به رفع این دو چیز. چون رفع اشیاء به اضداد آن‌هاست، رفع غفلت به علم و رفع شهوت به صبر است. اما علمی که در این باب بدان نیاز است: این که ایمان به اصل شرع کامل گردد و بداند سعادت اخروی به طاعت و شقاوت ابدی به معصیت است، و تصدیق حضرات انبیاء و رسل و اوصیاء نماید که کذب در سخنان و مَنقولات ایشان محال است، به واسطه این علم غفلت از میان رود.

در این باب با وجود علم، احتیاج به صبر است، زیرا چون شهوت غالب گردد و مشتهیات طبع مزاحمت ایجاد نماید، اگر به قوت صبر مداوا نشود، علم مغلوب گردد. طریق علاج شهوت آن است که اِستِشعار ضرر ذنوب نماید که لذت و حلاوت آن در گذر است و عقوبت لا‌یزال آن باقی.

اگر کسی گوید در توبه حاصل کار به ایمان منتهی شد، زیرا ترک گناه ممکن نیست مگر به صبر، و صبر نشود مگر به خوف عاقبت، و خوف عاقبت حاصل نگردد مگر به وسیله علم بر ضرر ذنوب و تصدیق به آن نشود مگر به تصدیق خدا و رسول، بنابراین کسی که مُصِرّ است بر ذنوب، لازم آید که مؤمن نباشد. پاسخ این است که:

اصرار بر ذنوب، گاهی به واسطه فقد ایمان است و گاهی به واسطه ضعف ایمان، و با ایمان قوی نیز فِی‌الجمله جمع می‌شود، و به تصدیق صدق رسل و حقانیّت حضرات انبیاء علیهم‌السلام و وقوع عذاب اخروی، ارتکاب معاصی ممکن است.

منشأ و اسباب داعیه بر اصرار ذنوب چهار است:

اول – آن که عقاب، موعود است و لذت معاصی، نقد و نفس چنان است که تأثّر او به حاضر اَقویٰ است از تأثّر او به غایب، پس متوجه ذنوب می‌شود.

دوم – آن که شهوات و مشتهیات طبع به غایت مستولی و غالبند و بعد از استمرار عادت به ارتکاب معاصی، رجوع از آن‌ها دشوار است لذا با وجود تحقق ایمان، مبادرت به آن می‌کند. چنان که بیمار با وجود اعتقاد به علم طب و حَذاقَت طبیب و مَضَرَّت امر، بسا باشد که طبیب او را از امری نهی و تحذیر کرده است، ولی با وجود یقین به آن مبادرت می‌کند، مانند نوشیدن آب خنک به هنگام غلبه تشنگی.

سوم – آن که اکثر اهل ایمان را با خود عهد و قرار است به توبه و تکفیر سیّئات به حسنات و تلافی مافات؛ اما با وجود اتصاف به اصل ایمان، این معنی را از روزی به روز دیگر تسویف نماید.

چهارم – اِتِّکال به فضل و عفو الهی است و اعتماد بر آن که معاصی، اسباب مُلزِمه عقوبت نبوده و تخلّف عقوبت به عفو ممکن است. بسا که به این سبب، سبب خامسی مُنضَم گردد که پایه ایمان را منهدم سازد و آن، شک است در صدق رسل و تحقق وعده و وعید ایشان.

هر یک از اسباب مذکور را علاجی است:

علاج امر اول به تفکر است در آن که موعود الهی به زودی فرا‌رسد، و این که مجموع اوقات دنیا در جنب طول آخرت به منزله ساعتی است! هر لذتی که یقین به حصول آن در زمان محدودی است، زهی خسارت و شقاوت که به جهت اندک وقتی زود‌گذر، خود را گرفتار عقوبت در مدت کثیر و اَعصار متوالی نماید؛ چنان که انسان به جهت احتمال اندک فراغتی در آینده، متحمِّل انواع خطرات و اَصناف بلیّت و اذیت شود.

اگر طبیب نصرانی تو را از خوردن چیزی منع کند که به مرور سبب هلاکت است، بی‌شُبهه ترک آن می‌کنی. پس به نفس خویش خطاب کن که ای شقّی! آیا قول حضرات انبیاء و اوصیاء که صدق ایشان به آیات بیّنات و اخبار، محقّق گشته نزد تو بی‌اعتبارتر از قول آن طبیب نصرانی است؟! وقتی مضرّات کثیره و بلیّات منتظره‌ای محقق است بر امری که ترک آن مقدور است، اهل خرد بلا‌شک از آن احتراز کنند.

علاج امر دوم به تأمل است که آیا اعراض از شهوات نفسانی و ترک محرّمات در ساعتی آسان‌تر است یا تحمل عقوبت اخروی در ایام متمادی؟ هر‌گاه کسی از زخارف فانی دنیا آن هم مشوب به انواع کدورات نتواند قطع نظر کند، پس چگونه از نعم اخروی صرف نظر نماید؟!

تفاصیل نعم اخروی وارده در کتاب و سنت به حَصر و اِحصاء نیاید، و هر کسی با اندک تَتَبُّعی می‌تواند تا حدّی از آن اطلاع حاصل کند. اگر کسی به نظر تحقیق بنگرد، داند که نعم فانی دنیا آمیخته به هزاران بلیّات و اذیّات را نتوان فی‌الجمله نعمت شمرد.

علاج امر سوم در تسویف و تأخیر توبه، به تفکر است که اجل مُسَمّیٰ در هر آنی متوقع است و بسا که ناگهانی روی نماید و مجال توبه نماند «ما تُدریٖ نَفسٌ بِاَیِّ اَرضٍ تَمُوتُ». حضرت صادق علیه‌السلام در توضیح این آیت فرموده که از قدمی تا قدم دیگر حصول موت، معلوم هیچ نفس نباشد. علاوه بر آن با تقدیر بقاء و وسعت وقت، چه بسا توبه ممکن نشود، زیرا با تسویلات روز‌افزون نفس و شیطان، شهوات طبیعی رسوخ پیدا کرده، قَمع آن دشوار گردد. در حماقت اهل تسویف این مثال بس که شخصی با وجود جوانی، ارادهٔ قمع شجره‌ای کند که با صعوبت تمام می‌تواند آن را بر‌کند، چون بیند دشوار است صبر کند که در آینده قمع آن نماید. حال آن که درخت را هر روز رسوخ و ثبوت در زمین بیشتر گردد و قدرت و قوّت شخص به طول عمر کمتر شود، پس عاقل چگونه تسویف توبه کند و حال آن که در خبر آمده فریاد و اِستِغاثه اهل دوزخ بیشتر از تسویف توبه است!

علاج امر چهارم، تذکر و توجه است که انتظار عفو و شفاعت بدون تهیه اسباب آن، غیر‌معقول است. چه عادت‌اللّٰه بر تَرَتُّب مسبّبات بر اسباب جاری شده و تحصیل امور دنیوی بی سعی و اکتساب ممکن نیست، همچنین است حصول عفو و مغفرت. چنان که رسیدن اثمار و زراعات بدون سعی و تعهدات و آثار آفتاب و غیر آن‌ها، و باریدن اَطعِمه لذیذه و طلا و نقره از آسمان در قدرت الهی ممکن است، لیکن عادت به این جاری نشده و تغییر و تبدیل در سنّت الهی واقع نگردد «وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبدیلاً».

کسی که تضییع عمر در خلاف نماید و انتظار عفو کشد، مانند کسی است که به جهت نفقهٔ اهل و عیال خود سعی نکند و اسباب آن را تلف و نابود کند، به امید آن که وقت احتیاج چون به فلان زمین رود از کرم الهی بعید نباشد که بی آن که تخمی در زمین بیفکند، خداوند در آنجا انواع اشجار و زراعات برای او برویاند! این معنی هر‌چند ممکن‌الوقوع است، لیکن بر‌خلاف سنت الهی است.

از حضرت امام باقر علیه‌السلام روایت است: «مُنتَحِلین و مُنتَسِبین به تشیّع به مجرّد دعوی دوستی ما اکتفا می‌کنند، در حالی که به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که عمر به تقوی و عمل گذراند. پس باید که اهل تقوی و عمل برای مَثوبات اخروی باشید. سوگند به خدا که تقرب جز به طاعت حاصل نگردد. مطیع خدا دوست ماست و عاصی به درگاه او دشمن ما، و کسی دوستی ما را جز به عمل و ورع نیابد». پس حصول عفو و مغفرت بی تلبّس به طاعات و اجتناب از محرّمات و ترک مخالفت مولیٰ صورت نبندد.

علاج شک در صدق حضرات انبیاء و رسل و تردید در وقوع امور اخروی، به تفکر است در اسباب مُؤَدِّیه به تصدیق رسل و امر آخرت. در این مقام علاج آن به امری قریب‌الفهم توان نمود، بدین‌سان که به چنین کسی گوئیم: آنچه حضرات انبیاء و اوصیاء خبر داده‌اند از تعذیبات و عقوبات اخروی بسا که راست و محتمل باشد. بر فرض مذکور، کسی که ترک معاصی نموده و اطاعت کند، مسلماً از مهالک و عقوبات اخروی خلاصی یابد، و اگر به معاصی گذرانده و ترک طاعت نماید، در ایام غیر‌متناهی گرفتار عذاب و نکال گردد. لذا از عقل نیست که با وجود این طریق، کسی مخالف آن را در پیش گیرد.

ادامه متن