جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

دنائت همت، بی‌غیرتی، عجله و شتابزدگی

دنائت‌ همت‌

از جمله‌ صفات‌ رذیله‌ دنائت‌ همت‌ است‌ و آن، پستی‌ طبع‌ و قصور همت‌ است‌ از طلب‌ کارهای‌ بزرگ‌ و خطرناک. این‌ صفت‌ نتیجه‌ کم‌دلی‌ و ضعف‌ نفس‌ است‌ و ضد آن، علو همت‌ است‌ که‌ آدمی‌ سعی‌ نماید در تحصیل‌ مراتب‌ و مناصب‌ عالی‌ و طلب‌ کارهای‌ عظیم. صاحب‌ این‌ صفت‌ عالی‌ به‌ امور جزئی‌ و حقیر سر فرود نیارد و به‌ طمع‌ منافع‌ پست‌ دنیوی‌ خود را نیالاید و از بیم‌ ضرر و خطر، دست‌ از مطلوب‌ خویش‌ بر ندارد، دنیا و مافیها در نظر او خوار و لذات‌ جسمانی‌ در پیش‌ او بی‌اعتبار، نه‌ از رو کردن‌ دنیا به‌ او شاد و فرحناک‌ و نه‌ از پشت‌ کردنش‌ محزون‌ و غمناک.

صاحب‌ علو همت‌ اگر قدم‌ در راه‌ طلب‌ نهاد و در صدد تحصیل‌ مقصود برآمد، نه‌ او را بیم‌ جان‌ است‌ و نه‌ پروای‌ سر، نه‌ از شمشیر ترسد و نه‌ از خنجر. چون‌ این‌ صفت‌ به‌ مرتبهٔ‌ کمال‌ رسد صاحب‌ آن‌ طالب‌ مقصد اعلی‌ گردد و کمال‌ ایمان‌ در دل‌ او به‌ هم‌ رسد و از مرگ‌ نهراسد. علو همت‌ نتیجه‌ شجاعت‌ نفس‌ است‌ که‌ بالاترین‌ فضایل‌ نفسانی‌ و اعظم‌ مراتب‌ انسانی‌ است.

هر که‌ در صدد طلب‌ چیزی‌ برآید و کمر اجتهاد در آن‌ بر میان‌ بندد البته‌ آن‌ را می‌یابد. کسانی‌ که‌ در راه‌ خدا سعی‌ کنند، خداوند متعال‌ راه‌ و منزل‌ خود را به‌ ایشان‌ می‌نماید «وَ‌الَّذینَ‌ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم‌ سُبُلَنا وَ‌ اِنَّ‌ اللهَ‌ لَمَعَ‌ الْمُحسِنینَ».

 

بی‌غیرتی‌

صفتی‌ از صفات‌ رذیله‌ بی‌غیرتی‌ است‌ و آن‌ کوتاهی‌ و اهمال‌ است‌ در محافظت‌ آنچه‌ نگهداری‌ آن‌ بر انسان‌ واجب‌ و لازم‌ است‌ از دین‌ و عرض‌ و اولاد؛ این‌ صفت‌ خبیثه‌ از مهلکات‌ عظیمه‌ است. حضرت‌ پیغمبر‌‌(ص) فرمود: دل‌ مرد بی‌غیرت، سرنگون‌ است. ضد این‌ صفت، غیرت‌ است‌ و آن‌ نتیجه‌  شجاعت‌ و قوت‌ نفس‌ می‌باشد که‌ از فضایل‌ و ملکات‌ شریفه‌ است‌ هر که‌ از این‌ صفت‌ خالی‌ است‌ نشاید او را در زمرهٔ‌ مردان‌ واقعی‌ شمرد.

غیرت، حفظ‌ دین‌ و عرض‌ و اولاد خود است، و برای‌ محافظت‌ هر یک‌ مرتبه‌ای‌ است‌ که‌ صاحب‌ غیرت‌ از آن‌ تجاوز نکند.

غیرت‌ در دین، سعی‌ است‌ در ردّ‌ بدعتِ‌ کسی‌ که‌ در دین‌ بدعت‌ نهد و خوار داشتن‌ کسی‌ که‌ به‌ دین‌ اهانت‌ کند و دفع‌ ادعای‌ اهل‌ باطل‌ و رد‌ شبهه‌ منکرین. باید در ترویج‌ احکام‌ دین، لازمهٔ‌ جد‌ و جهد را به‌ عمل‌ آورد و در نشر مسائل‌ حلال‌ و حرام‌ نهایت‌ مبالغه‌ نماید، و در امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر مسامحه‌ نکند و با کسانی‌ که‌ آشکارا معصیت‌ می‌کنند، بی‌ضرورت‌ سازش‌ و دوستی‌ ننماید.

غیرت‌ در عرض‌ خود آن‌ است‌ که‌ از حال‌ او غافل‌ نباشد و در ابتدای‌ امرِ‌ منتهی‌ به‌ فساد، اهمال‌ نکند، و زن‌ خود را از دیدن‌ نامحرم‌ محافظت‌ نماید. سزاوار است‌ که‌ مرد، خود را در نظر زن‌ با صلابت‌ و مهابت‌ بدارد. مقتضای‌ غیرت‌ بر اولاد آن‌ است‌ که‌ همیشه‌ مراقب‌ احوال‌ او باشد و غذای‌ او را از راه‌ حلال‌ مهیا سازد. زیرا طفلی‌ که‌ گوشت‌ او از غذای‌ حرام‌ به‌ وجود آید بساکه‌ طبیعت‌ او با خباثت‌ سرشته‌ گردد، و نیز چون‌ به‌ حد‌ تمیز رسد او را احکام‌ دین‌ و آداب‌ نیکان‌ بیاموزد. مقتضای‌ غیرت، منع‌ زنان‌ است‌ از شنیدن‌ حکایات‌ شهوت‌انگیز و سخنان‌ عشرت‌آمیز و مصاحبت‌ پیر زنانی‌ که‌ با مردم‌ آمد و شد دارند. صفت‌ غیرت‌ گرچه‌ در نظر عقل‌ و شرع‌ پسندیده‌است، اما باید به‌ حد افراط‌ نرسد که‌ مرد به‌ اهل‌ و عیال‌ خود بدگمان‌ شده‌ بر آنها تنگ‌ بگیرد و درصدد تجسس‌ باطنی‌ برآید. حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) فرموده: بعضی‌ از انواع‌ غیرت‌ را خدا و رسول‌ او دشمن‌ دارد از جمله‌ این‌ که‌ مرد بی‌جهت‌ بر عیال‌ خود غیرت‌ نماید. بالجمله‌ افراط‌ در تفحص‌ و تفتیش‌ احوال‌ اهل‌ و عیال‌ ناپسند و با طریقه‌ شرع‌ موافق‌ نیست‌ زیرا که‌ در آن‌ وقت، مرد از گمان‌ بد خالی‌ نباشد و این‌ شرعاً‌ مذموم‌ است.

 

عجله‌ و شتابزدگی‌

یکی‌ از صفات‌ رذیله‌ دیگر شتابکاری‌ است‌ که‌ آدمی‌ به‌ مجرد امری‌ که‌ از خاطرش‌ خطور نماید اقدام‌ بر آن‌ کند، بدون‌ آن‌ که‌ اطراف‌ آن‌ را ملاحظه‌ نماید و در عاقبت‌ آن‌ بیندیشد. اندکی‌ تفکر معلوم‌ می‌نماید که‌ سبب‌ کلی‌ در فروختن‌ دین‌ به‌ دنیا و معاوضهٔ‌ نعیم‌ آخرت‌ به‌ زخارف‌ این‌ عاریت‌ سرا، عجله‌ و شتاب‌ است. عجله‌ از راه‌های‌ شیطان‌ است‌ و آن‌ لعین‌ بسیاری‌ از فرزندان‌ آدم‌ را با این‌ صفت‌ به‌ هلاکت‌ رسانیده. از حضرت‌ پیغمبر‌‌(ص) روایت‌ است‌ که‌ فرمود: شتاب‌ از جانب‌ شیطان‌ است‌ و تأمل‌ و تأنی‌ در کارها از جانب‌ خدای‌ منّان.

چون‌ نفس‌ انسان‌ از عالم‌ امر برخاسته‌ در سلسلهٔ‌ ایجاد، اقرب‌ مخلوقات‌ است‌ به‌ خالق‌ عالم، و برترین‌ لذت‌ او سرور از صفات‌ کمالیه‌ خدایی‌ است. پس‌ انسان‌ عاقل‌ در صدد تحصیل‌ سلطنتی‌ باشد که‌ آن‌ را زوالی‌ نیست‌ و سعادتی‌ خواهد که‌ آخری‌ ندارد، بقایی‌ جوید که‌ فنا را در آن‌ راه‌ نباشد، عزتی‌ طلبد که‌ در پی‌ آن‌ ذلت‌ نباشد، غنایی‌ کسب‌ کند که‌ به‌ فقر نیانجامد، کمالی‌ جوید که‌ از نقص‌ عاری‌ باشد، این‌ همه‌ از صفات‌ کمالیه‌ خدایی‌ بوده‌ و طالب‌ آن، طالب‌ کمالات‌ است. همه‌ پیامبرانی‌ که‌ آمدند، دامن‌ همت‌ بر میان‌ زده‌ به‌ دعوت‌ خلق‌ پرداختند و با صدایی‌ بلند که‌ اقطار عالم‌ را فرا گرفت‌ ندا کردند که‌ «یا اَیُّهَا الَّذینَ‌ آمَنُوا ما لَکُم‌ْ اِذ‌ا قیلَ‌ لَکُمُ‌ انْفِرُوا فی‌ سَبیلِ‌ اللهِ‌ اَثّاقَلتُم‌ اِلَی‌ الْاَ‌رضِ‌ اَرَضیتُم‌ بِالْحَیٰوةِ‌ الدُّنیا مِنَ‌ الْآ‌خِرَةِ فَما مَتاعُ‌ الْحَیٰوةِ‌ الدُّنیا فِی‌ الْآ‌خِرَةِ‌ اِ‌لَّا‌ قَلیلٌ».

ای‌ گرفتاران‌ نفس‌ و اسیران‌ وسوسه‌های‌ درونی، از اسب‌ خود سری‌ فرود آئید و با تازیانهٔ‌ عقل‌ بر احساس‌ و عاطفه‌ خود حکومت‌ کنید تا صفات‌ کمالیه‌ خدایی‌ را در خود ایجاد نمائید، زیرا این‌ صفات‌ است‌ که‌ جمال‌ و جلال‌ حق‌ را به‌ انسان‌ نمایانده‌ او را وادار کند که‌ همچو خلیل‌ خدا از عشق‌ ماه‌ و ستاره‌ و آفتاب‌ رخ‌ بتابد و بگوید: «اِنّی‌ وَجَّهتُ‌ وَجهِی‌َ لِلَّذی‌ فَطَرَ‌ السَّمٰو‌ٰاتِ‌ وَ‌ الْاَ‌رضَ‌ حَنیفاً‌ وَ‌ ما اَنَا مِنَ‌ الْمُشرِکینَ».

غرض‌ کلی‌ از بعثت‌ انبیأ، خواندن‌ خلق‌ است‌ به‌ کشور بی‌پایان‌ تا در آنجا تاج‌ سروری‌ بر سر نهند، و به‌ چنان‌ زندگی‌ فایز شوند که‌ مرگ‌ ندارد، به‌ عزتی‌ رسند که‌ مذلت‌ در قفایش‌ نیست. اما شیطان‌ ایشان‌ را به‌ شتاب‌ اندازد و به‌ سروری‌ دنیا خواند، چون‌ می‌داند که‌ این‌ را بقایی‌ نیست‌ و چند روز آن‌ هم‌ از هم‌ و غم‌ و نزاع‌ و کدورت‌ خالی‌ نه، تا به‌ این‌ سبب‌ از یاد آخرت‌ غافل‌ و از فکر مُلک‌ باقی‌ بیرون‌ روند، بلکه‌ از زهد و سبک‌ باری‌ در دنیا که‌ خود پادشاهی‌ نقد است، بازمانند و بندهٔ‌ شهوت‌ و غضب‌ گردند. پس‌ چه‌ مغروری‌ و بی‌خردی‌ است‌ که‌ فرزند آدم‌ بنده‌ شهوت‌ و غضب‌ خویش‌ گردد.

شتابکاری‌ منشأ خسران‌ در دنیا و آخرت‌ است، و طریق‌ درمانش‌ آن‌ است‌ که‌ انسان‌ یاد فساد عاقبت‌ آن‌ کند که‌ هم‌ سبب‌ خفت‌ و خواری‌ در نظر مردمان‌ است‌ و هم‌ موجب‌ ندامت‌ و پشیمانی، و متذکر شرافت‌ تأمل‌ و تأنی‌ گردد که‌ صفت‌ انبیاء و اوصیاء است. پس‌ با خود عهد کند که‌ هیچ‌ فعلی‌ را بدون‌ تأمل‌ نکند و طمأنینه‌ و سکون‌ را ظاهراً‌ و باطناً‌ در جمیع‌ حرکات‌ و سکنات‌ شعار خود سازد، تا صفت‌ خبیثه‌ عجله‌ مرتفع‌ و وقار و طمأنینه‌ برای‌ او حاصل‌ گردد.

ضد صفت‌ عجله، وقار است‌ و آن، آرامش‌ و اطمینان‌ نفس‌ است‌ در گفتار و کردار و حرکات‌ و سکنات‌ پیش‌ از شروع‌ و بعد از آن، تا هر جزئی‌ از آن‌ کار را به‌ موافقت‌ فکر و تدبیر انجام‌ دهد.

تأمل‌ پیش‌ از وقوع‌ را توقف‌ گویند و تأمل‌ بعد از شروع‌ را تأنی‌ نامند. پس‌ وقار شامل‌ هر دو است‌ و آن، نتیجه‌ قوت‌ نفس‌ و پُردلی‌ است‌ که‌ از شرایف‌ صفات‌ و فضایل‌ ملکات‌ است‌ و کمتر صفتی‌ است‌ که‌ به‌ شرافت‌ آن‌ رسد. انبیاء و اوصیاء و برگزیدگان‌ خدا را به‌ این‌ صفت‌ مدح‌ کنند. پس‌ سزاوار است‌ که‌ مؤ‌من‌ پیوسته‌ شرافت‌ این‌ صفت‌ را در نظر داشته‌ و خود را در اعمال‌ و افعال‌ و اقوال‌ بر آن‌ بدارد تا وقار عادت‌ و ملکه‌ او گردد.

ادامه متن