جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

دنیا زمینهٔ وصال

حضرت آدم‌(ع) به امر الهی در بهشتی برزخی سکنی گزید، ولی در اثر تخلف از نهی ارشادی و تناول از شجرهٔ ممنوعه از بهشت اخراج و به دنیا هبوط کرد. البته ورود به دنیا برای ایفاء رسالت و خلافت الهی، خواست قطعی خدا و موفقیتی حاصل‌شدنی بود. اگر آن بر‌گزیدهٔ الهی در مقام صبر و وفا به عهد بود، چه بسا خروج ایشان با علل رحمانی و اعزاز و اکرام می‌شد، اما علت شیطانی واسطهٔ هبوط به دنیا گردید و در این ابتلاء حکمت‌هاست.

از بر‌گزیدگان الهی نه تنها معصیت که حتی ترک اولی هم غالباً صادر نمی‌شود، و اگر مختصر تأخیری در رعایت مستحب یا مکروهی رخ دهد به علت معرفت اعطایی به آنان، به شدت احساس ندامت و شرمساری می‌کنند. ولی حجاب حاصله از صدور خطا در آنان ایجاد شوق و ذوق خاصی برای جبران آن نموده، امکان دارد به فضل و کرم الهی بیش از پیش بر قرب و صفایشان افزوده گردد.

برای حضرت آدم‌(ع) با آن معرفت و منزلت، در بهشت صفا و لذتی بود، همان صفا و لذت بلکه بالا‌تر از آن در مقام توبه و انابه از ترکِ اولای ارشادی، حاصل می‌شد و بعد از سال‌هایی چند تضرع و زاری توبه آن بزرگوار پذیرفته شده بر مقامش افزوده گشت. در حقیقت آن شجرهٔ ممنوعه از اشجار مادی برای امتحان کمالیه بود. آن شجره و وسوسه و اخراج، هر کدام علتی بود برای زمینه وصال، متمّم وصال و مکمّل وصال که فناء در خود و بقاء در حق است.

خداوند متعال راه الهی و غیر‌الهی را به واسطه حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء به انسان‌ها نشان داد و وظایف و تکالیف آنان را تعیین کرد. در قبال آن، قوای اختیاریه را در آدمیان به ودیعه نهاد تا به واسطه این قوا بتوانند راه رحمانی را اختیار کنند و خود را به اعلی عِلیّیٖن رسانند، طبیعت و کاینات را تسخیر نموده مقامشان بالا‌تر از فرشتگان گردد و آنان را به خدمت خود در‌آورند. و نیز بتوانند به واسطهٔ این قوا قدم به عالم غیر‌رحمانی نهاده از «اُولئِکَ کَالْاَنعامِ» گرفته خود را به درجهٔ «بَل هُم اَضَلُّ» برسانند؛ و بدین‌سان دنیا محل ابتلاء و آزمایش الهی برای همه طالبان وصال باشد.

_

تفکر الهی و عوالم برین

در قرآن مجید عالی‌ترین مدح‌ها برای اهل تفکر است و بدترین ذم‌ها برای غیر اهل تدبر و تعقل. عارفان الهی این مدح و ذم را به سمع دل می‌شنوند. اهل تأمل و تفکر که از طبیعت منصرف شده‌اند در اقدام به امور الهی، ندای مدح الهی را و در صورت مبادرت به امر غیر‌الهی، ندای ذم او را می‌شنوند.

انسان به نیروی تفکر و عقل الهی می‌تواند همه قوانین کاینات را کشف کرده به استخدام خود در‌آورد. مکانیسم تعقل از پیچیده‌ترین مکانیسم‌های وجود انسان است که با بررسی دقیق آن می‌توان روح الهی را شناخت و بدین وسیله با حقایق ماورای حواس، تماس حاصل کرد. مشاهدهٔ ماوراء طبیعت و عالم غیب و عالم لاهوت و ملکوت و بالاخص مشاهده جمال و کمال الهی توسط این نیروهای الهی و مقدس صورت می‌پذیرد.

ستایش و نیایش که از اصیل‌ترین ابعاد انسانی است، همواره توأم با تفکر است و کمال نیایش بدون تفکر حاصل نشود. کسانی که ظاهراً عبادت می‌کنند لکن اهل تفکر نیستند، عبادت و ستایش آنان ظاهری است نه واقعی. در مقام نیایش الهی، انسان می‌خواهد از محدودیت‌های عالم طبیعت خارج شده در فضای لایتناهی پرواز نماید و خود را به مقامی رساند که محدودیت و فنا در آن نیست. مسلماً تفکر الهی نصیب کسانی است که نفس خود را مالکند و رهایی از جاذبه امیال نفسانی، هدف اسلام و قرآن است. از این‌رو توجه عمیقی به معرفت‌النفس شده که ای انسان! چنان که هستی، خود را بشناس و بدان که می‌توانی خود را به مقام شایسته انسان کامل برسانی.

انسان الهی که راه حق را اختیار نموده مراحل آن را طی می‌کند، نه تنها به نعم الهی که به مقام اعلی عِلیّیٖن و خود خدا می‌رسد، زیرا او می‌داند حصول هر کمالی در دایرهٔ وجود برای انسان امکان‌پذیر است. به شرط فعلیت مثبت و مستقیم قوا هیچ مانعی و حدّی برای او در این مسیر مؤثر نخواهد بود و حرکت مرد الهی، دافع و رافع همه حدود و موانع است. بذر همه کمالات در درون اوست و علمیّت و فعلیّت او را حدّ و حصری نیست. کسی که برای دانش و فعلیت مراتب انسانی حدّ و حصری قایل است، سخن به خطا گفته و مرتکب معصیت کبیره‌ای گشته است، زیرا خود و دیگران را از حرکت و ترقی به سوی حق باز‌داشته، چنین افرادی در نیمه راه مانده و نتوانسته‌اند خویشتن را به سرمنزل مقصود برسانند. در حالی که انسان به تعبیر حضرت مولای متقیان «نُسخَةُ الْاَحَدیَّةِ فِی الْلّٰاهُوت» است و می‌تواند با کسب کمالات و اِفناء تعیّنات طبیعی، وجود خود را ارتقاء داده به هستی بی‌زوال برساند و جامع جمیع کمالات گردد.

سالک الی‌اللّه با معرفت بدین حقایق در تلاش است که مراتب انسانیت خود را به کمال رساند. چنان که مار، هر سال از پوست خویش بیرون آمده و پوست تازه‌ای پیدا می‌کند، مرد الهی نیز می‌تواند در اثر مجاهدت و ریاضت خود را از پوست فعلیّت‌ها و علمیّت‌های مترقبه و متعاقبه بیرون کشد و خویشتن را به ثَوْب دیگر الهی بیاراید. گر‌چه هر یک از افعال مرد الهی فعل انسانی است، لکن او در هیچ مرتبه‌ای متوقف نگشته می‌خواهد آنچه در وهم ناید آن شود، این است که مراحل عالم «اِنا لِلّه» را طی نموده وارد مراحل «اِنا اِلَیهِ راجِعُون» می‌گردد.

ادامه متن