جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

ذکر و آثار آن‌ (قسمت دوم)

ای‌ سالک! باید در این‌ طریق‌ خویشتن‌ را از رق‌ ماسوای‌ حق‌ و مألوفات‌ طبع‌ برهانی، والا‌ ترا اختصاص‌ مقام‌ «مِن‌ عِبادِنا» حاصل‌ نشود. تا انسان‌ با خود و سعادت‌ و شقاوت‌ خود پیوند دارد، آزاد نیست‌ چنان‌ که‌ بزرگان‌ فرموده‌اند: آنچه‌ دربند آنی، بندهٔ‌ آنی.

سالکا! زندگی‌ حقیقی‌ آن‌ است‌ که‌ فتوح‌ ایمانی‌ دهد نه‌ آن‌ که‌ روح‌ حیوانی‌ نهد. ای‌ سالک‌ اگر یک‌ قطره‌ آب‌ ناپاک‌ از باطن‌ مرد برخیزد، جنابت‌ او را ثابت‌ شود ولی‌ به‌ آب‌ طهور می‌توان‌ آن‌ را زایل‌ نمود. ولی‌ اگر ذره‌ای‌ ناپاکی‌ خودبینی، ساکن‌ باطن‌ مرد شود، به‌ آب‌ همه‌ عالم‌ نمی‌توان‌ آن‌ را زایل‌ نمود. اگر انسان‌ از عبادات‌ و طاعات‌ روی‌ همه‌ عوالم‌ را پر کند، بدان‌ نرسد که‌ ذره‌ای‌ از خود رها شده‌ و خود را نبیند.

ای‌ سالک! اگر خود را واپس‌ترین‌ همه‌ عوالم‌ ندانی، این‌ راه‌ را نشایی. نعمت‌ و عافیت‌ ظاهر ترا نفریبد که‌ فرموده‌اند: کار آسان‌ است‌ صبر بر بلا و شدت، صعب‌تر آن‌ که‌ بر نعمت‌ و عافیت‌ صبر کنی‌ که‌ مبادا سبب‌ انحراف‌ تو از راه‌ حق‌ گردد.

از عارفی‌ پرسیدند راه‌ از کدام‌ جانب‌ است؟ فرمود: از جانب‌ تو نیست، چون‌ از تو درگذشت‌ از همه‌ جانب‌ها راه‌ است. ای‌ بی‌خبر! تا امروز از در نفس‌ آمدی، اکنون‌ از در دل‌ درآی‌ تا به‌ خدا رسی‌ که‌ بر بارگاه‌ حق، تنها صاحبان‌ دل‌ سلیم‌ را بار است. به‌ علم‌ و نظر خود متکی‌ مباش، که‌ هرکه‌ در این‌ مقام‌ ترک‌ نظر خود گوید، نظر حق‌ به‌ دلش‌ پیوندد.

ای‌ سالک! بدان‌ کمال‌ مقبولی‌ حقایق‌ از اتیان‌ کمال‌ تجلی‌ جلال‌ و جمال‌ است‌ که‌ بی‌واسطه‌ ترا حاصل‌ آید، ولی‌ تا خویشتن‌ را از حجاب‌های‌ روحانی‌ و بشری‌ رها نکنی، این‌ مقام‌ ترا حاصل‌ نخواهد بود.

هر آنچه‌ از پشت‌ حجب‌ آید، با واسطه‌ است‌ اگرچه‌ ظاهراً‌ چنان‌ نماید که‌ بی‌واسطه‌ است. حضرت‌ موسی‌ کلام‌ حق‌ را با واسطه‌ می‌شنید، اگر بی‌واسطه‌ می‌شنید او را حوالت‌ به‌ تعلیم‌ حضرت‌ خضر نمی‌کردند تا به‌ مصقلهٔ‌ «اِنَّکَ‌ لَن‌ تَستَطیعَ‌ مَعِیَ‌ صَبراً» بقایای‌ کدورات‌ طبیعت، به‌ کلی‌ از دل‌ منقطع‌ گردد.

برخورداران‌ از رحمت‌ الهی‌ سه‌ قسمند: عوام، خواص، خاص‌الخاص. عوام‌ و خواص‌ با واسطه‌ دریابند و خاص‌الخاص‌ بی‌واسطه، چنان‌ که‌ حضرات‌ انبیاء را نیز شامل‌ بود. حضرت‌ ایوب‌ گفت:‌ «اَنّی‌ مَسَّنِیَ‌ الضُّرُّ‌ وَ‌ اَنتَ‌ اَرحَمُ‌ الرّ‌احِمینَ» و حضرت‌ موسی‌ گفت:‌ «رَبِّ اغْفِرلی‌ وَ‌ لِاَخی‌ وَ‌اَدخِلنا فی‌ رَحمَتِکَ‌ وَ‌ اَنتَ‌ اَرحَمُ‌ الرّ‌احِمینَ». اشارت‌ به‌ رحمانیت‌ است‌ که‌ سبب‌ کمال‌ معرفت‌ ذات‌ و محو صفات‌ بشریت‌ است‌ تا تخلّق‌ به‌ اخلاق‌ الوهیت‌ حاصل‌ شود.

ای‌ سالک! تعلم‌ علم‌ لدنّی‌ و بی‌واسطه‌ حاصل‌ نشود مگر این‌ که‌ لوح‌ دل‌ را از نقوش‌ علوم‌ روحانی‌ و عقلی‌ و سمعی‌ و حسی‌ خالی‌ کنی‌ تا این‌ علم‌ ترا حاصل‌ آید. تعلم‌ علم‌ با واسطه‌ امکان‌پذیر است‌ لکن‌ لدنی‌ نیست، چنان‌ که‌ دربارهٔ‌ حضرت‌ داوود فرمود: «وَ‌ عَلَّمناهُ‌ صَنعَةَ‌ لَبُوسٍ»؛ علم‌ صنعت‌ زره، علم‌ لدنی‌ نیست، کمال‌ معرفت‌ ذات‌ و صفات‌ باید، چنان‌ که‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) فرمود: «عَرَفتُ‌ رَبّی‌ بِرَبّی». شرط‌ یافت‌ این‌ علم‌ چنین‌ است‌ که‌ باید از خود رها شوی‌ و خود را نبینی‌ و قدم‌ در راه‌ طلب‌ نهی‌ و به‌ کمند جذبات‌ عنایات، روی‌ از مألوفات‌ طبع‌ بگردانی‌ تا این‌ علم‌ ترا حاصل‌ آید «یَهدِ‌ی‌ اللّٰهُ‌ لِنُورِهِ‌ مَن‌ یَشاءُ» «ذٰلِکَ‌ فَضلُ‌ اللّٰهِ‌ یُؤتیهِ‌ مَن‌ یَشاءُ».

ای‌ سالک! باید بدانی‌ که‌ مبدأ و منشأ این‌ حرکات‌ الهی، اراده‌ الهی‌ است. اراده‌ تخم‌ جمله‌ سعادت‌هاست‌ و این‌ صفت‌ نه‌ از صفات‌ انسانیت، که‌ پرتوی‌ از انوار صفت‌ مریدی‌ خداست. تا حق‌ تعالی‌ با این‌ صفت‌ در روح‌ بنده‌ای‌ تجلی‌ نکند، آن‌ بنده‌ مرید نخواهد بود.

ابتدا این‌ نور چون‌ شرر آتشی‌ است‌ که‌ در حر‌اقه‌ افتد که‌ اگر آن‌ را به‌ کبریتی‌ برنگیرد و به‌ هیمه‌های‌ خشک‌ مدد نکند، روی‌ در خاموشی‌ کلی‌ نهد و با مکمن‌ غیب‌ رود و آن‌ مدد، جز تعلیم‌ مشایخ‌ الهی‌ نخواهد بود.

اگر کسی‌ خواهد بدون‌ تسلیم‌ به‌ استاد الهی‌ معالجهٔ‌ خود به‌ نظر عقل‌ و علم‌ خویش‌ کند، نتواند و به‌ جایی‌ نرسد و خوف‌ آن‌ باشد که‌ در ورطه‌ هلاکت‌ افتد. کسی‌ که‌ با هوای‌ نفس‌ به‌ طبع‌ خود بر خویشتن‌ تصرف‌ کند، جان‌ به‌ باد خواهد داد.

قرآن‌ مجید همه‌ علوم‌ روحی‌ و جمله‌ معاجین‌ و اشربه‌ بیماری‌های‌ روانی‌ را داراست‌ «لا‌ رَطبٍ‌ وَ‌ لا‌ یابِسٍ‌ اِ‌لاّ‌ فی‌ کِتابٍ‌ مُبینٍ» و حضرت‌ رسول‌ اکرم‌‌‌(ص) طبیب‌ حاذق‌ الهی‌ است‌ که‌ جمله‌ امراض‌ بشناسد و معالجه‌ آن‌ به‌ صواب‌ فرماید؛ «اِنَّکَ‌ لَتَهدی‌ اِلیٰ‌ صِر‌اطٍ‌ مُستَقیمٍ». بعضی‌ از صحابه‌ آن‌ حضرت‌ که‌ این‌ علم‌ را از او فرا گرفتند، در معالجه‌ به‌ کمال‌ رسیدند. در هر عصری‌ از اعصار روی‌ زمین‌ از این‌ اطباء حاذق‌ خالی‌ نیست، و اگر کسی‌ بدون‌ مراجعه‌ به‌ ایشان‌ خواهد خویشتن‌ را معالجه‌ کند، در هلاکت‌ افتد، باید خویشتن‌ را به‌ طبیب‌ حاذقی‌ تسلیم‌ کند که‌ دارای‌ کمال‌ معرفت‌ امزجه‌ مختلفه‌ روحی‌ باشد.

ای‌ سالک! نیت‌ و اراده‌ خالص‌ را در خویشتن‌ به‌ مقام‌ تحقق‌ در آور، و بدان‌ تخم‌ ارادت‌ چون‌ در زمین‌ دل‌ افتاد، باید انسان‌ آن‌ را غنیمت‌ شمارد و عزیز بدارد و غذای‌ مناسب‌ حال‌ او دهد و این‌ غذا جز در بوستان‌ اساتید الهی‌ یافت‌ نشود.

سالک‌ حقیقی‌ در جستجوی‌ استاد کامل‌ بپا خیزد، اگر در مشرق‌ نشان‌ ندهند به‌ مغرب‌ رود، و اگر موانعی‌ در رسیدن‌ به‌ خدمت‌ استاد شود، به‌ قوت‌ بازوی‌ ارادت‌ بگسلد. اگر صاحب‌ سعادتی‌ از در «وَ‌أتُوا الْبُیُوتَ‌ مِن‌ اَبو‌ابِها» درآید و پرورش‌ روح‌ به‌ قانون‌ شرع‌ دهد، و مراتب‌ تقوای‌ خود را به‌ کمال‌ رساند، چنان‌ که‌ در عالَم‌ غیب، عالِم‌ کلیات‌ غیب‌ بود، اکنون‌ عالِم‌ کلیات‌ و جزئیات‌ غیب‌ و شهادت‌ گردد و بی‌پرده‌ جمال‌ و جلال‌ حق‌ بیند «وَ‌ فی‌ کُلِّ‌ شَیءٍ‌ لَهُ‌ آیَةٌ تَدُلُّ‌ عَلیٰ‌ اَنَّهُ‌ و‌احِدٌ» اینجا عتبهٔ‌ عالم‌ ایقان‌ است‌ «کَذٰلِکَ‌ نُری‌ اِبرٰ‌هیمَ‌ مَلَکوتَ‌ السَّمٰو‌اتِ‌ وَ‌ الْا‌َرضِ‌ وَ‌ لِیَکُونَ‌ مِنَ‌ الْمُوقِنینَ».

در این‌ مقام‌ است‌ که‌ آن‌ عارف‌ فرماید: «ما نَظَرتُ‌ فی‌ شَیءٍ‌ اِ‌لاّ‌ وَ‌ رَ‌أَیتُ‌ اللّٰهَ‌ فیهِ». اگرچه‌ این‌ مقام، بس‌ شریف‌ و بلند است‌ و مقام‌ خواص‌ می‌باشد، لکن‌ روح‌ را بدین‌ عالم‌ تخم‌ وار در این‌ شکوفه‌ در این‌ شجره‌ انسانیت‌ نفرستادند، و خواص‌ را که‌ کمال‌ استعداد و حسن‌ تربیت‌ ارزانی‌ داشتند، بر این‌ شجره‌ در این‌ شکوفه‌ نگذاشتند، بلکه‌ او را به‌ ثمرهٔ‌ حقیقی‌ رسانیدند که‌ کمال‌ معرفت‌ ذات‌ و صفات‌ الهی‌ است. البته‌ حصول‌ این‌ موفقیت‌ بدون‌ تبعیت‌ از استاد الهی‌ و مرافقت‌ دل‌ با او ممکن‌ نیست.

سالک‌ باید دل‌ را همواره‌ با استاد کامل‌ و صادق، پیوسته‌ دارد تا دلش‌ مورد نفحات‌ الطاف‌ الهی‌ گردد «یا اَیُّهَا الَّذینَ‌ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ‌ وَ‌ کُونُوا مَعَ‌ الصّادِقینَ». چنان‌ که‌ حضرت‌ عیسی‌ در پاسخ‌ حواریون‌ فرمود: با کسانی‌ مجالست‌ نمائید که‌ دیدن‌ ایشان‌ شما را به‌ یاد خدا اندازد. چه، رؤ‌یت‌ و معاشرت‌ با آنان، باعث‌ اقبال‌ دل‌ به‌ امور اخرویّه‌ و اعراض‌ از شواغل‌ دنیویّه‌ گردد.

تعالیم‌ مکتب‌ مقدس‌ اولیاء به‌ سالک‌ اعلام‌ می‌کند که‌ باید احتیاجات‌ حسی‌ و ماد‌ی‌ خود را مغلوب‌ معنویات‌ سازد، یعنی‌ با کاهش‌ از قدرت‌ و نفوذشان‌ بدان‌ها صبغهٔ‌ الهی‌ دهد.

در اثر تعالیم‌ عالیه‌ این‌ مکتب‌ است‌ که‌ سالک، حجاب‌ از میان‌ بردارد و جمال‌ حقیقت‌ را بی‌پرده‌ مشاهده‌ کند، و جام‌ معرفت‌ را بی‌وسیله‌ حواس‌ ظاهری‌ و مادی، از دست‌ ساقی‌ غیبی‌ و ازلی‌ برگیرد و بر سر کشد.

سالک‌ در این‌ مکتب‌ می‌داند که‌ در ورای‌ این‌ عالم‌ محسوس، عالم‌ دیگری‌ است‌ که‌ لطایف‌ آن‌ در عقل‌ و هوش‌ و فهم‌ اکثر مردم‌ نگنجد، و لذایذ آن‌ هزاران‌ بار بالاتر از لذایذ این‌ عالم‌ خاکی‌ است. گل‌های‌ شادی‌ و سعادت‌ آن‌ هرگز پژمرده‌ نگردد و بهار جاودانی‌ آن‌ آسیب‌ خزان‌ نبیند، زیرا در آن‌جا ضدیت‌ و دوگانگی‌ در الفت‌ و یگانگی‌ غرق‌ است.

سالک‌ در این‌ مکتب‌ واقف‌ است‌ که‌ درک‌ حقیقت، فوق‌ ادراک‌ انسان‌ عادی‌ و ماورای‌ قیل‌ و قال‌ علوم‌ ظاهری‌ و فنون‌ مادی‌ است. او می‌داند ریاضت‌ و مجاهدتی‌ در پیش‌ است‌ که‌ باید انجام‌ دهد، زیرا بی‌رنج‌ به‌ گنج‌ نتوان‌ رسید، خصوصاً‌ گنجی‌ که‌ برتر از همهٔ‌ گنج‌هاست. این‌ مکتب‌ تعالیم‌ روحانی‌ خود را تنها از راه‌ تلقین‌ و تبلیغ‌ و یا به‌ قوهٔ‌ جبر و قهر نرساند، بلکه‌ از راه‌ دلایل‌ عقلی‌ و ایمان‌ قلبی‌ ثابت‌ نماید که‌ حقیقت‌ چنین‌ است.

پیشوایان‌ مقدس‌ مکتب‌ حقیقت، حقایق‌ عالیه‌ را که‌ بیرون‌ از دایرهٔ‌ فهم‌ و درک‌ نارسای‌ اکثر مردم‌ است، پنهان‌ داشته‌ فقط‌ خواص‌ را به‌ آن‌ آشنا ساخته‌اند، و از شراب‌ ازلی‌ سبحانی‌ دل‌ تشنهٔ‌ آنان‌ را سیراب‌ و سرمست‌ ساخته‌اند.

آری‌ این‌ است‌ راه‌ و رسم‌ تمام‌ راه‌ یافتگان‌ حریم‌ عین‌الیقین‌ و حق‌الیقین‌ که‌ حقایق‌ و علم‌ لدنی‌ و اذواق‌ و الهامات‌ درونی‌ خود را از دیدگان‌ نامحرمان‌ پنهان‌ داشته‌اند.

سالکا! خوشا آن‌ روزی‌ که‌ مرغ‌ دلت‌ از قفس‌ ادبار نفس‌ رهایی‌ یابد و در فضای‌ رضای‌ حق‌ پرواز کند. قفس‌ قالب، امانتْ‌ جان‌ مرغ، پر او عشق، پرواز او ارادت، افق‌ او غیب، مقصد و مقصود او محفل‌ جانان. آنگاه‌ این‌ همه‌ ترا مبارک‌ و ابدی‌ باد. الهی‌ باران‌ لطف‌ بر اسرار دل‌ دوستان‌ نازل‌ کردی‌ و از تربت‌ وفا نور صفا متجلی‌ شد، به‌ نور آفتاب‌ ازلی‌ پرورش‌ یافته‌ در روضه‌ قدس، گل‌ انس‌ بشکفته، از افق‌ تجلی‌ باد رحمت‌ وزید و رهی‌ را از دست‌ آب‌ و خاک‌ بربوده‌ بر محفل‌ وصال‌ رسانید.

ادامه متن