جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

ضرورت بررسی امکانات خود

بر سالک الهی است که به بررسی امکانات خود پردازد و مراتب فقر و غَنای جسمی و روحی، مادی و معنوی خود را بر اساس تعالیم عالیه دینی تعیین نماید و در هر مرحله به انجام وظایف مربوطه بپردازد. نظر به اهمیت خاص موضوع، ذیلاً به تبیین اصول آن می‌پردازیم:

غَنا دو قسم است: جسمی و روحی. غنای جسمی، سلامت اعضای بدن و حواس ظاهری است؛ و غنای روحی سلامت روح و حواس باطنی است.

غنای جسمی را مراتبی است: سلامت تن در حداقل، در حد وسط و در حداکثر. سبب حصول این مراتب یا خود انسان است یا غیر یا خواست الهی و یا ترکیبی از این‌ها.

سلامت جسم از ناحیه خود شخص جهات مختلف دارد: جهتی از آن آشنایی و عمل به قواعد بهداشت است. این سلامتی ظاهراً مشروع به نظر می‌آید، اما در مقام تدبّر ممکن است خلاف آن ثابت شود. هر حرکتی که سبب حصول سلامتی به طریق مشروع باشد، مقبول پیشگاه الهی است. از این‌رو بر سالک است که در خویشتن مطالعه و تأمل نماید که سلامتی او از چه طریق حاصل شده، در صورت مشروعیت در شکر و حفظ آن بکوشد وگرنه به مقام توبه و استغفار بر‌آید و حرکات منفی و غیر‌رحمانی را تبدیل به حرکات مثبت رحمانی کند.

اگر در حصول سلامتی، خود شخص ذیٖ‌ٖدخل نبوده و غیر، در اثر آشنایی و علم و عمل به اصول بهداشت سبب آن باشد، در صورتی که اخذ و تحصیل تعالیم برای این شخص از طریق مشروع باشد، در درگاه الهی پذیرفته است.

یکی از نکات مهم برای طالبان حق و حقیقت که چه بسا دانشمندان بزرگ هم چندان عنایتی بدان نکرده‌اند، این است که سلامتی حاصله از طریق غیر‌مشروع، آثار سوئی در روح باقی می‌گذارد. چنین سلامتی چه بسا نه وسیله خیر که سبب شر شود؛ همان گونه که برخی از سلامت جسمی در امور خیر بهره گیرند و برخی در جهات شر.

حضرت رسول اکرم‌(ص) می‌فرماید: خوشا به حال کسی که عمر او همراه با صحت بدن بوده در عبادت و اطاعت صرف شود، و بدا به حال کسی که عمر و صحت جسمی او توأم با معصیت باشد. حضرت سجاد‌(ع) نیز می‌فرماید: الهی اگر عمر و صحت من سبب عبادت و اطاعت خواهد شد، از تو طول عمر درخواست می‌کنم و اگر سلامت جسم من مرتع شیطان خواهد بود، از تو تقاضا می‌کنم که قابِضُ‌الاَرواح مرا قبض روح کند. بنابراین سلامت جسمی، نعمت است اگر در راه عبادت صرف شود و نِقمَت است اگر در طریق شیطان به کار رود.

سلامتی که به خواست الهی تحقق پذیرد، یا برای طاعت و انجام وظیفه عبودیت است و یا پاداش عمل خیر. بنا به کلام محبوبین الهی بعضی کار‌ها مانند صلهٔ ارحام و بِرّ به والدین، صدقه و دستگیری از فقرا سبب طول عمر است، و برخی دیگر مثل زنا، عمل شَنیع، عاقّ والدین و شرابخواری سبب کوتاهی عمر.

حصول سلامتی از ناحیه حق، گاهی به جهت امتحان است. خداوند متعال انسان را در دنیا با امور گوناگون مانند فقر و غنا، مصائب و مشقّات، سلامتی و بیماری می‌آزماید. از جمله دعاهای غیر‌مقبول در پیشگاه الهی، درخواست امتحان نشدن است.

ای خدای رحمان! از پیشگاه تو مسئلت می‌نمائیم که توفیق و حمایت و عنایت خود را از ما سلب ننمایی، تا نعم اعطائیت را به نحو احسن در شکر تو صرف کنیم؛ با آن‌ها تو را عبادت کنیم و در اعمال خیر شرکت جوئیم.

الهی! توفیق عطا فرما از امتحانات تو به بهترین وجه در‌آئیم که بدون نظر و توفیق تو نمی‌توانیم از عهدهٔ جزئی‌ترین امتحانات نیز بر‌آئیم.

فقر نیز مانند غنا بر دو قسم است: جسمی و روحی. فقر جسمی، فقدان صحت جسم و حواس ظاهری است و آن را مراتبی است: عدم صحت در حداقل، در حد وسط و در حداکثر. سبب آن یا خود انسان است یا غیر و یا خواست الهی.

سبب فقر جسمی از ناحیه خود انسان، جهات گوناگونی دارد: جهت مهمی از آن نا‌آشنایی به قواعد بهداشتی است که اگر با وجود اجتماع شرایط، قصور ورزیده مسئول است. حفظ صحت جسم از جمله حقوق نفس است و هیچ فردی حتی در مصائب، حق ندارد به خود صدمه‌ای زند. کسی که به طور نا‌مشروع مبتلا به عدم صحت شود، باید به مقام توبه در‌آید و اگر سبب آن غیر بوده، مسئول نیز همان غیر است و مسئولیت خود شخص در قبال چگونگی اخذ و تحصیل آن است. مثلاً در شرایط کنونی با وجود امکان علم و آگاهی به مضرات دخانیات و مسکرات، انسان در قبال ابتلاء بدان مقصّر و مسئول است. امر است به خود‌شناسی و تفکر تا هر کس ریشه اشکالات جسمی و روانی خود را در‌یابد و به توبه و جبران آن پردازد.

عدم صحت جسمانی از ناحیه حق، بسا که وسیله تصفیه روح و آبادی آخرت باشد، زیرا هیچ شری از ناحیه حق نمی‌رسد. صحت و سُقم هر دو از آیات الهی‌اند که از عالم بی‌نشان روایت کنند. بیماری و دردی که از ناحیه حق برای انسان آید، ظاهراً درد است و در معنا صحت و شفا، و مبتلا بدان را شکر و قدردانی باید؛ مرگ نیز در مراتبی چنین است.

از جمله اسباب فقر و عدم صحت جسمانی، کفران نعمت و ارتکاب معصیت است، چه شکر نعمت بر نعمت افزاید و کفران نعمت مایه از بین رفتن آن گردد.

حصول غنا و صحت جسمی به طریق نا‌مشروع، نقمت است و از طریق مشروع نعمتی عظمیٰ و ادراک مراتب آن نعمتی دیگر. بسا افرادی که به طریقی از صحت جسمی برخوردارند، لکن در مقام ادراک چگونگی آن نیستند.

پس ای سالک طریق حق، از فرایض مهمه این است که به حال تفکر آیی و مراتب صحت خود را ادراک کنی، سپس از روی تعالیم دینی وظایف خود را تعیین نموده به مقام عمل بر‌آیی. تحقق کمالیه این امر مستلزم برخورداری از صحت روحی است. سالک با توفیق در انجام این وظیفه می‌تواند در اثر تفکر و اخذ تعلیم، مراتب فقر جسمی خود و چگونگی حصول آن را در‌یابد و به تعیین وظایف مربوطه بپردازد. تشخیص وظایف نعمتی است و عمل به آن‌ها نعمت بالا‌تر، رفع نیاز‌های خود، نعمتی و رفع نیاز‌های دیگران، نعمت عالی‌تر. دست فقرا دست خداست و کسی که از فقرا دستگیری می‌کند، گویا دستش به دست خدا رسیده است.

مهم‌تر از فقر و غنای جسمی، فقر و غنای روحی است. فقر روحی نیز جهات مختلفی دارد که از جمله آن‌ها، عدم علم و عمل به قواعد بهداشت روحی است. اگر با وجود جمع شرایط کسی به فقر روحی مبتلا شود باید توبه کند. هر‌گاه غیر موجب گمراهی و فقر روحی او گردد، مراتب مسئولیت او به نسبت اجتماع شرایط و کیفیت اخذ و تحصیل آن است.

فقر روحی هرگز به خواست الهی نیست، زیرا بشر برای عبادت و تکامل روحی و غنای معنوی آفریده شده است. مگر این که خود انسان در اثر افراط در معاصی، مشمول حکم «خَتَمَ اللّٰهُ عَلیٰ قُلوبِهِم» شود و نقطهٔ سفید ایمان، به قدری در قلبش مُکدَّر گردد که راه نجات بر او بسته شود.

غنای روحی، سلامت روح و حواس باطنی است. مراتب صحت روحی نیز یا در حداقل است یا در حد وسط و یا در حد اعلیٰ، و علت آن خود فرد است یا غیر و یا خواست الهی. اگر انسان سبب صحت و سلامت روحی خود باشد، حرکات او رحمانی است زیرا امور غیر‌رحمانی هرگز موجب سلامت روحی نشود، اما به سبب عمل خیر چه بسا خداوند سلامت روحی کسی را به حد کمال برساند.

فقر و غنا صرفاً محدود به جسم و روح نیست، بلکه کلی‌تر از آن فقر و غنای مادی و معنوی است، زیرا چنان محدودیت منتهی به نواقصی در طریق نیل به کمال می‌شود. فقر و غنای جسمی در محدودهٔ مادی است، اما در فقر و غنای مادی مال و منال و سایر شرایط مستتر است. چه بسا کسی از مال و منالی برخوردار نباشد، ولی توان کمک به دیگران را دارا باشد.

سالک باید بررسی نماید که قدرت جسمی و مالی و کلاً توان مادی او از طریق مشروع باشد وگرنه این امکانات در عالم معنا مؤثر نشده، مضرّات معنوی آن بر منافعش فزونی یابد. اگر خود فرد سبب فقدان امکانات مادی گردد، در پیشگاه الهی مسئول بوده باید توبه نماید. اما آن فقر جسمی و مادی که از طریق رحمانی و بدون قصوری در انجام وظایف باشد، از صحت و غنا با‌ارزش‌تر بوده و در معنا نوعی غناست و مرتبه‌ای از مقام معظَّم «اَلفَقرُ فَخریٖ» است که از لسان عقل کل و مَفخَر موجودات صادر شده است.

فقر معنوی نیز منحصر به فقر روحی نیست. اگر کسی با وجود اجتماع شرایط به فقر معنوی گرفتار شود، باید توبه کند؛ و در صورت کسب غنای معنوی باید به جبران فقر معنوی دیگران بپردازد.

با‌ارزش‌تر از همه، درک مراتب غنا و فقر روحی و معنوی است، زیرا کمال صحت معنوی، اصل است و سلامت جسمی، فرع. این است که بزرگان در تفسیر آیه «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الاَّخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ» فرموده‌اند که حسنه در دنیا «السَّلامَةُ وَ الْعافِیةُ» حصول کمال صحت جسمی علی‌الخصوص صحت روحی و معنوی است و حسنه در آخرت «الرَّحمَةُ وَ الْمَغفِرَةُ».

اصولاً وظیفهٔ بشر جز این نیست که مدام مراتب فقر جسمی و روحی و مادی و معنوی خود و غیر را بسنجد و به مقام انجام وظیفه بر‌آید. این توفیق کسی راست که علاوه بر خود‌شناسی، جامعه‌شناس نیز باشد.

آنان که موفق به حصول کمال صحت روحی و معنوی شده‌اند، آن را مرتبه کمال سعادت نمی‌دانند. عارف کامل برای صحت معنوی و جسمی خود و دیگران تلاش می‌کند. اما کسی که خود‌شناس نیست، نه مراتب قدرت مادی و معنوی خویش را می‌داند و نه قدرت مادی و معنوی جامعه را، او چگونه می‌تواند به امر مقدس «تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرّ وَ التَّقویٰ» اقدام کند. زیرا تعاون و یاری یعنی حصول علم به کمبود مادی و معنوی خود و دیگران و قیام به جبران آن. تعاون واقعی، طالب را به دستگیری از فقرا دعوت می‌نماید، چه فقر مادی باشد یا معنوی یا از هر دو جهت.

فردی که متکی به خود است، گمان می‌کند که به تکامل رسیده و حال آن که هنوز نتوانسته کمبودها را درک کند و موفق به اقدامات الهی گردد. او باید از حضور مقدس هادی الهی کسب تکلیف کند تا با زلال حقیقت، اشجار بوستان قلبش را سیراب نماید. آری این تربیت باید به وسیله باغبان الهی صورت گیرد. گر‌چه دین خط‌ مَشی کمال را تعیین نموده، ولی تعالیم باید به وسیله مرشد الهی باشد و سالک را همیشه به چنان راهنمایی نیاز است. زیرا تمیز و تشخیص نعمت و نقمت، خیر و شر، صحت و سُقم در امور ظاهری نسبتاً آسان، لکن در امور باطنی بسی مشکل و دشوار است.

تنها افراد قلیلی را این توفیق است که نعمت و نقمت، خیر و شر واقعی را تشخیص و تمیز دهند و در‌یابند که آن آیات الهی از ناحیهٔ حق سرچشمه گرفته‌اند. آنان که طالبند به این مقام و عالم گام بگذارند، باید از این دنیای فانی آزاد شوند و به حق پیوندند، در این مقام است که تمیز و تشخیص امور باطنیه آسان خواهد شد. این نعمت، نصیب با‌خبران از باطن است نه بی‌خبران. منشأ بی‌خبری انسان از آنجاست که در تنگنای آب و خاک بسر می‌برد؛ غرق‌شدگان بحر مادیّت را این موفقیت حاصل نیاید.

ادامه متن