زهد و استقبال از شداید
حرکتی که سالک راه حق میتواند به واسطهٔ آن از مبدأ به مقصد رسد، زهد است. سالک طریق حق باید زهد و تقوی را پیشهٔ خود سازد. زاهد کسی است که دارای سه خصلت باشد:
اول – مجاهده با نفس در ترک مُشتَهیّات و زخارف دنیوی.
دوم – تزکیه اعمال
سوم – بذل جوارح در راه حق
زاهد هرگز به دنیای پست تن ندهد، زیرا میداند که آنچه خداوند متعال برای اولیاء خود ذخیره فرموده از مقامات عالیه و درجات رفیعه، بهتر است از اموال و سایر علایق دنیوی. پس زاهد کسی است که از دنیا به جهت آخرت اِعراض نماید، بلکه در مرحلهای از حُطام دنیوی اعراض و از اخروی اِغماض کند. چنین کسی را از دست رفته محزون و به دست آمده شاد نکند.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده: هر کسی به گذشته افسوس نخورد و به آینده شاد نباشد، از دو جهت به زهد رسیده و زهد بین دو کلمه قرآن مجید است که میفرماید: محزون نشوید بر آنچه از دست دهید و شادی نکنید به آنچه به شما رسد. «لِکَیلا تَأسَوا عَلیٰ مافاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بِما آتیٰکُم».
زاهد زهد خود را مشاهده نکند و برای آن قدر و قیمت و منزلتی نطلبد، زیرا در زهد خویش چنان غرق تجلیات حق است که مقصودی جز لقاء الهی ندارد و نمیخواهد چیزی حجاب او شود. کسی که از مقام خودبینی درنیامده و از مرتبه نفسپرستی به مقام خداپرستی نرسیده، به مقصد نخواهد رسید.
صاحب تقوی نه تنها از معاصی پرهیز کند که حتی از ترس وقوع معصیت، از شبهات نیز اجتناب نماید. حضرت صادق(ع) میفرماید: پرهیزگار باشید که بدون پرهیزگاری نتوان به خدا رسید «عَلَیکُم بِالْوَرَعِ وَ لا یُنالُ عِندَ اللّٰهِ اِلّا بِالْوَرَعِ». شخص پرهیزگار از تصورات واهی و تخیّلات بیجا دور شده در بند قیود نفسانی و تجملات دنیوی نیست. سالک پرهیزگار به زندگی ساده عادت کرده و عمر خود را زیر نظر مولای خود به آخر میرساند.
_
مفهوم حقیقی زهد
زهد، اِعراض کلی از دنیا و متاع و نعمتهای پاکیزهٔ آن نیست. زیرا قرآن برخورداری از متاع دنیا و نعمتهای پاکیزهٔ آن را تجویز و تحریمکنندهٔ آن را سرزنش نموده است؛ «قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللّٰهِ الَّتیٖ اَخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ»؛ بگو کیست که متاع دنیا و نعمتهای پاکیزهٔ آن و زینت الهی را که برای بندگانش نمودار ساخته، تحریم میکند؟
بنابراین، تفسیر زهد به اعراض کلی از دنیا و متاع نیکوی آن، از بیخبری است و حرکت در خلاف فرمان الهی که «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّٰهُ لَکُم»؛ ای اهل ایمان، تحریم نکنید نعمتهای پاکی را که خدا بر شما حلال گردانیده است.
کسی که از طریق مشروع نعم الهی را به دست آورده، اموال و امکانات مادی خود را در موارد خداپسندانه صرف میکند، حقوق واجبهٔ خود را ادا کرده از فقرا دستگیری میکند، با این امکانات به اسلام و مسلمین خدمات شایان مینماید، حرکت او نه در ردیف محرّمات که در زمرهٔ فضایل است.
غالباً چنین تبلیغات از ناحیهٔ بیگانگان و دشمنان اسلام است تا با محرومیت مسلمانان از نعمتهای الهی، زمام امور به چنگ آنان درآمده بر مراتب سلطهٔ خود بیفزایند. از اینرو گاه عدهای ظاهراً در لباس اسلام و روحانی و باطناً مُلبَّس به لباس کفر، مردم را وادار به اختیار فقر و ناتوانی نمودهاند! هنوز از خاطرهها نرفته که با چه تبلیغاتی مردم را از تحصیل فرزندان خود در مدارس برحذر میداشتند که مبادا از دین اسلام خارج گردند، و نیز توصیهٔ آنان به تحمل فقر و مَسکَنَت بود که خدای تبارک و تعالی فقر را دوست میدارد! اما بعد به رَأیُالْعَین مشاهده شد که مرفّهترین مردم خود ایشانند! اینان اکثر اوقات حتی امتیازات قدرت را در نظر مردم خوار و پست جلوه داده و با سفسطهگری از سرنوشت محتوم و قضا و قدر سخن میگفتند تا مسلمانان به زانو درآمده و زبون گردند. گاهی هم مردم را با قناعت به تحصیل ظواهر علم و ممنوعیت از ادراک و تفکر در معانی باطنیه علوم و معارف حقه، تخدیر نمودهاند.
بر اساس منابع اسلامی، زهد حقیقی آن است که دنیا هدف اصلی قرار نگیرد و پرستش نشود. این است معنی اعراض از دنیا و ماسویٰ برای تقرب به خدا که عالیترین مرتبهٔ زهد است. بنابراین زهد حقیقی حذف نعمتهای دنیا از زندگی نیست. زیرا چنین حذفی برخلاف مشیت الهی بوده و به منزلهٔ خالی کردن میدان برای یکهتازان است.
قارون آن همه زر و سیم و امکانات مادی که داشت برای او مکروه نبود، چون حقوق حقتعالی از وی مطالبه کردند، امتناع ورزید و آن را ادا ننمود، کشش دل او به زر و سیم و اموال دنیا، مکروه بود.
بسا کسانی که دانگی در خواب ندیدند، فردا فرعون روزگار شدند زیرا که دل ایشان آلودهٔ حرص دنیا بود. و بسا کسانی که اموال دنیا در اختیار او نهادند، فردا اثری از آثار داغ دنیا بر وی ظاهر نگشت، او دل خویش به خدا سپرده بود. سرانجامِ مرد دیندار دنیاگذار این است «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ ضاحِکةٌ مُستَبشِرَةٌ» و عاقبت مرد دنیادار دینگذار این است «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ عَلَیها غَبَرَةٌ».
یکی دیگر از مراتب زهد که سالک باید کمال توجه بدان نماید، این است که دنیا گذرگاه بسیار پرمعنایی است که آگاهی و هشیاری در آن موجب تقویت قوا و استعدادهای انسانی و اصالت بخشیدن به شناختهای اوست.
همچنین مرتبهای از مراتب زهد، کوتاه کردن آرزو است. این عامل الهی از ورود تخیلات واهی و وسوسهها و رویاهای بیاساس به مغز و روان انسان جلوگیری میکند و او را با حقایق مربوط میسازد. چه منبعی عالیتر از این که انسان را به حقایق متصل کند و آنچه جمال معنی و حقیقت را میپوشاند مانند فریبخواری و نیرنگ و ظاهرسازی، از افق دلش دور سازد.
از علائم شقاوت، طول آرزو است به دو معنا: یکی این که آمال و آرزوها صرفاً مربوط به عالم مادّی و مادیّات باشد، یعنی به خاطر دنیا که مذموم است و علامت شقاوت، نه به خاطر خدا که عین معنویت است. دیگر این که آمال ولو مشروع و معنوی باشد که بخواهد حتی از مادیات نور معنوی متجلی گردد، ولی در قبال رسیدن به این آمال تلاش و فعالیتی نکند. بنابراین آرزوی الهی و معنوی بدون کوچکترین تلاش و فعالیت نیز از علائم شقاوت است.
پیشوایان عظام الهی فرمودهاند: «الزُّهدُ قَصرُ الْاَمَلِ وَ الشُّکرُ عِندَ النٍّعَمِ وَ التَّوَرَّعُ عِندَ الْمَحارِمِ»؛ زهد کوتاه کردن آرزوست و شکر در هنگام برخورداری از نعمتهاست و تَوَرُّع در موقع رویارویی با محرّمات.
مادام که کوتاهی آرزو در سالک طریق حق تحقق نیابد و از بیماری روانی طول اَمَل رها نشود، نمیتواند به عالم شکر گام نهد، و تا عملاً و نه لفظاً به مقام شکر نرسد، او را به عالم تورّع راهی نیست. در طی هر یک از این مراحل مقدس، تفکر مقدّم است بر عمل، چه بدون تفکر الهی هیچ یک از این مراحل زهد تحققپذیر نیست. کسی که تفکرش به سوی عالم قدس اوج گرفته و دوام تابش نور حق را در دل خویش خواهان است، او زاهد است.
شکر یعنی استفاده از نعمتهای الهی در جایی که مورد پسند خداست. از مراتب شکر، تفکر در لطف الهی است که یکی از عالیترین عوامل سازندهٔ روح است. تفکر در فیض هستی سبب میشود که انسان اوقات گرانمایهٔ خود را ارزان از دست ندهد و دست از تکاپو و تحصیل خیرات و کمالات برندارد.
از نتایج مهم شکر، ایجاد سُرور و انبساط خاصی است که انسان در هنگام غوطهور شدن در مصائب و شداید مختل نمیشود «اَلاٰ اِنَّ اَولیاءَ اللّٰهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ» و موفق به پرهیزکاری کامل در رویارویی با محرّمات میگردد. چون مقصود از این پرهیزکاری صیانت روح از پلیدیها و زشتیهاست، سالک حتی از کمترین مکروهات نیز اجتناب نموده و با رعایت جمع شرایط به انجام نوافل و مستحبات میپردازد.
البته تا فرایض توأم با شرایط و به نحو احسن و به مرتبهٔ کمال انجام نیابد، موفقیت به انجام نوافل و مستحبات چنان که شاید و باید ممکن نیست و چه بسا به فرایض صدمه رساند؛ بهخصوص وقتی که اصرار در مستحبات به مرتبهٔ افراط رسد. بنابراین بعد از فرایض، انجام مستحبات به شرط رعایت اعتدال، در تقویت جنبهٔ معنوی انسان مؤثر است.
حضرت امام صادق(ع) میفرماید: به واسطهٔ حکمت بیرون میآید آنچه در عقل پنهان است، و به واسطهٔ عقل ظاهر گردد آنچه در حکمت نهان است. هرگاه مداومت نمایی بر اعمال صالحه و نوافل، گشاده شود به روی تو درهای خیرات، و فراهم شود بر تو اسباب، و برداشته شود از جلو چشم تو حجاب، و روزی دهد حقتعالی بر تو به رحمت خویش به غیر حساب.
خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: بندهٔ من تقرّب میجوید به من از جهت نوافل، تا آن که او را دوست دارم و وقتی که او را دوست داشتم، گوش او میگردم که به آن میشنود و چشم او میشوم که به آن میبیند و دست او میگردم که به آن حرکت میدهد. در این هنگام اگر مرا بخواند او را اجابت میکنم و اگر از من سوال کند، عطا میکنم و اگر ساکت باشد، باز عطا میکنم…
حضرت رسول اکرم(ص) فرموده: «علم به کثرت تعلّم نیست، بلکه نوری است که حقتعالی هرکه را دوست دارد به او افاضه کند و به آن نور دیدگان قلب او را میگشاید تا ببیند غیب را و تحمل کند بلا را». شخصی گفت: ای رسول خدا آیا او را علامتی هست؟ فرمود: «دوری کردن از دار غرور و پشتِ پا زدن به آن و رو کردن به دار خلود و مهیّا شدن برای موت پیش از رسیدن اجل». نیل به این مقام بدون حصول تقوی و وَرَع میسّر نیست.