جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

سفر به کعبه جانان جلد دوم
استاد علی اللّهوردیخانی

رذایل اصلی و فرعی

چون‌ فضایل‌ در چهار جنس‌ محصور است، به‌ اعتباری‌ اضداد آن‌ نیز چهار جنس‌ است: جهل‌ ضد حکمت، جبن‌ ضد شجاعت، شَرَه‌ ضد عفت، جور ضد عدالت.

هر فضیلتی‌ را حد‌ّی‌ است‌ که‌ چون‌ از آن‌ حد‌ّ به‌ طرف‌ افراط‌ یا تفریط‌ تجاوز نماید، آن‌ فضیلت‌ رذیلت‌ گردد، از اینرو بزرگان‌ فرموده‌اند: فضایل‌ به‌ منزلهٔ‌ مرکز است‌ و رذایل‌ به‌ منزلهٔ‌ اطراف. چنان‌ که‌ بر سطح‌ دایره، نقطهٔ‌ مرکزی‌ دورترین‌ نقطه‌هاست‌ از محیط، و هرچه‌ از این‌ نقطه‌ به‌ نقاط‌ دیگر حرکت‌ کند، از مرکز دورتر و بر محیط‌ نزدیکتر شود، همچنین‌ فضیلت‌ را نیز حد‌ّی‌ است‌ که‌ آن‌ حد در غایت‌ بعد از رذایل‌ است، و انحراف‌ از آن‌ حد‌ّ در هر جهت‌ و جانب‌ که‌ صورت‌ گیرد، موجب‌ قرب‌ به‌ رذیلتی‌ گردد.

بنابر قاعدهٔ‌ مذکور در مقابل‌ هر فضیلت، رذیلت‌های‌ بی‌شماری‌ است‌ زیرا که‌ وسط‌ محدود است‌ و اطراف‌ نامحدود. در واقع، ملازمت‌ فضیلت‌ مانند حرکت‌ است‌ در روی‌ خط‌ مستقیم، و ارتکاب‌ رذایل‌ مانند انحراف‌ از آن؛ و ظاهر است‌ که‌ میان‌ دو حدّ، خط‌ مستقیم‌ بیش‌ از یکی‌ نباشد لیکن‌ خطوط‌ غیر مستقیم، بی‌نهایت‌ است. از این‌ جهت، صعوبتی‌ در التزام‌ طریقه‌ فضایل‌ واقع‌ شود و این‌ که‌ به‌ اشارات‌ آمده‌ صراط‌ خدا از موی‌ باریکتر است‌ و از شمشیر تیزتر، عبارت‌ از همین‌ معنی‌ است.

چون‌ انحرافات‌ از دو طریق‌ حاصل‌ آید، یکی‌ از حد‌ّ گذشتن‌ در طرف‌ افراط‌ و دیگری‌ در طرف‌ تفریط، پس‌ مقابل‌ هر فضیلت‌ دو رذیلت‌ است‌ و آن‌ فضیلت، وسط‌ و دو رذیلت، دو طرف‌ آن‌ باشد. چون‌ فضایل‌ چهار جنس‌ اند پس‌ بنابر قاعدهٔ‌ مذکور اجناس‌ رذایل‌ هشت‌ است: سَفَه‌ و بَلَه‌ در مقابل‌ حکمت؛ تهوّر و جبن‌ در مقابل‌ شجاعت؛ شَرَه‌ و خمود در شهوت‌ در مقابل‌ عفت؛ ظلم‌ و انظلام‌ در مقابل‌ عدالت.

سَفَه‌ که‌ در طرف‌ افراط‌ است، استعمال‌ قوهٔ‌ فکری‌ است‌ در آنچه‌ واجب‌ نباشد یا زیاده‌ از آنچه‌ واجب‌ است، و بَلَه‌ در طرف‌ تفریط، تعطیل‌ قوهٔ‌ فکری‌ است‌ به‌ اراده‌ نه‌ از روی‌ خلقت. تهوّر در طرف‌ افراط، اقدام‌ است‌ بر امری‌ که‌ شرعاً‌ اقدام‌ بر آن‌ جمیل‌ نیست، و جبن‌ در طرف‌ تفریط، حذر کردن‌ از چیزی‌ است‌ که‌ شرعاً‌ حذر از آن‌ محمود نباشد. شره‌ یا وَلُوع‌ در طرف‌ افراط، طلب‌ لذت‌ است‌ زیاده‌ از مقدار شرع، و خمود شهوت‌ در طرف‌ تفریط، سکون‌ است‌ از حرکت‌ بر طلب‌ لذت‌ ضروری‌ که‌ عقل‌ و شرع‌ آن‌ را مجاز شمرده‌ از روی‌ اختیار نه‌ از روی‌ نقصان‌ خلقت. ظلم‌ در طرف‌ افراط، تحصیل‌ اسباب‌ معیشت‌ دنیوی‌ است‌ از طرق‌ ناپسند، و انظلام‌ در طرف‌ تفریط، تمکین‌ طالب‌ معیشت‌ دنیوی‌ است‌ بر ستم‌ ظالم‌ و انقیاد او از گرفتن‌ آن‌ به‌ طریق‌ مذلت.

در انواع‌ واقع‌ در تحت‌ اجناس‌ فضایل، باید علم‌ حاصل‌ کرد تا به‌ عدد هر نوعی‌ دو رذیلت‌ مقابل‌ آن‌ در جانب‌ افراط‌ و تفریط‌ معلوم‌ شود. چون‌ فضیلت‌ حاصل‌ آید، مشکلات‌ علل‌ آن‌ برطرف‌ شود چنان‌ که‌ چون‌ معنی‌ در تصور آید، از عبارت‌ فراغتی‌ حاصل‌ گردد زیرا که‌ عبارات‌ برای‌ حصول‌ معانی‌ به‌ کار آید. ذیلاً‌ به‌ عنوان‌ مثال، رذایل‌ مقابل‌ چند نوع‌ ذکر می‌شود تا بر این‌ قیاس‌ رذایل‌ انواع‌ دیگر معلوم‌ گردد.

قبلاً‌ از انواع‌ حکمت‌ هفت‌ نوع‌ شمردیم: ذکأ، سرعت‌ فهم، صفای‌ ذهن، سهولت‌ تعلم، حسن‌ تعقل، تحفّظ، تذکّر. ذکأ وسط‌ است‌ میان‌ خبث‌ و بلادت؛ خبث‌ در جانب‌ افراط‌ و بلادت‌ در جانب‌ تفریط، البته‌ در صورتی‌ که‌ بلادت‌ از سوء اختیار باشد نه‌ از جهت‌ نقص‌ یا عدم‌ خلقت. سرعت‌ فهم‌ وسط‌ است‌ میان‌ سرعت‌ تخیّلی‌ که‌ بی‌تأمل‌ و درنگ‌ باشد بی‌احکام‌ فهم، و کندی‌ که‌ از تأخیر تفهم، ملکه‌ شود. صفای‌ ذهن‌ وسط‌ است‌ میان‌ التهابی‌ که‌ به‌ سبب‌ تجاوز، نفس‌ را از مطلوب‌ باز دارد، و ظلمتی‌ که‌ در نفس‌ حادث‌ شود و در استنباط‌ نتایج‌ تأخیر افتد. سهولت‌ تعلّم‌ وسط‌ است‌ میان‌ مبادرتی‌ که‌ استنباط‌ صور را مجال‌ ندهد، و صعوبت‌ موانعی‌ که‌ در استنباط‌ صور بود. حسن‌ تعقّل‌ وسط‌ است‌ میان‌ صرف‌ فکر به‌ ادراک‌ چیزی‌ که‌ در تعقل‌ مطلوب‌ زاید باشد، و قصور فکر از تعقل‌ تمامی‌ مطلوب. تحفّظ‌ وسط‌ است‌ میان‌ عنایتی‌ زاید به‌ ضبط‌ آنچه‌ ضبطش‌ بی‌فایده‌ بود و غفلتی‌ از ضبط‌ مطالبی‌ که‌ حفظش‌ مهم‌ باشد. تذکر، وسط‌ است‌ میان‌ کثرت‌ عرضه‌ و یادآوریی‌ که‌ تضییع‌ روزگار و کندذهنی‌ کند، و نسیانی‌ که‌ از اهمال‌ آنچه‌ رعایت‌ آن‌ لازم‌ باشد، حاصل‌ آید.

ضرورت‌ وعظ‌ الهی‌ – احتیاج‌ عامه‌ خلق‌ بر وعظ‌ خدایی‌ به‌ کمال‌ وضوح‌ رسیده‌ و وجوب‌ فضیلت‌ آن‌ به‌ طریق‌ عقل‌ مستغنی‌ از بیان‌ است.

در طی‌ مراحل‌ عمل‌ به‌ تکالیف‌ که‌ همه‌ بر یک‌ رهگذرند و در طریق‌ عبودیت‌ که‌ جملگی‌ با یکدیگر همسفرند، اگر کسی‌ پای‌ خویش‌ از طریق‌ حق‌ بیرون‌ نهد و به‌ اغوای‌ غولان‌ هوی‌ و هوس، طریق‌ بادیه‌ غفلت‌ و ضلالت‌ در پیش‌ گیرد بر سایرین‌ لازم‌ است‌ که‌ او را به‌ طریق‌ حق‌ رهنمایی‌ کنند، و در صورت‌ امکان‌ و اجتماع‌ شرایط‌ او را از طریق‌ ضلالت‌ به‌ طریق‌ حق‌ برگردانند.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) فرموده: هیچ‌ هدیه‌ که‌ مسلمانی‌ به‌ برادر دینی‌ خود فرستد، بهتر از کلمهٔ‌ حکمتی‌ نیست‌ که‌ سبب‌ زیادتی‌ هدایت‌ او شود، و نیز فرموده: هیچ‌ صدقه‌ از مؤ‌من‌ در نزد حق‌ تعالی‌ خوش‌تر و پسندیده‌تر از این‌ نیست‌ که‌ وقتی‌ قومی‌ را آرأ مختلفه‌ در راه‌ بندگی‌ از هم‌ جدا ساخته‌ یا عداوت‌ دنیوی‌ باعث‌ جدایی‌ آنان‌ از هم‌ شده، ایشان‌ را به‌ یک‌ طریقه‌ جمع‌ سازد و به‌ صیقل‌ مطالب‌ حقه‌ از مرآت‌ بواطن‌ ایشان، زنگ‌ کدورت‌ را بزداید و نیز آن‌ بزرگوار فرمود: این‌ عمل‌ نزد حق‌ تعالی‌ از عبادت‌ یک‌ ساله‌ بهتر است.

حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) فرموده‌ «نِعْمَ‌ الْعَطِیَّةُ وَ‌ نِعْمَ‌ الْهَدِیَّةُ الْمَو‌ْعِظَةُ» موعظه‌ چه‌ عطا و هدیه‌ خوبی‌ است. مأثور است‌ که‌ در خدمت‌ آن‌ شافع‌ یوم‌ نشور گفتگوی‌ دو شخصی‌ شد که‌ هر یکی‌ از ایشان‌ به‌ صفتی‌ آراسته‌ و عارض‌ احوال‌ ایشان‌ به‌ زیور کمال‌ پیراسته: طریقه‌ یکی‌ آن‌ که‌ بعد از ادای‌ نماز واجبی، جاهلان‌ را تعلیم‌ خیر و صلاح‌ می‌فرمود و به‌ سر انگشت‌ بیان‌ حکمت، راه‌ فلاح‌ و رستگاری‌ را به‌ خلایق‌ می‌نمود، و شیوهٔ‌ دیگری‌ آن‌ که‌ روزها را روزه‌ می‌داشت‌ و شب‌ها لوای‌ بندگی‌ می‌افراشت. چون‌ آن‌ حضرت‌ صفت‌ آندو شخص‌ را شنیدند و متاع‌ قدر ایشان‌ به‌ میزان‌ امتیاز سنجیدند، چنین‌ فرمودند «فَضْلُ‌ الْا‌َوَّلِ‌ عَلَی‌ الثّانی‌ کَفَضْلی‌ عَلی‌ اَدْناکُمْ»: فضیلت‌ شخص‌ اولی‌ که‌ هدایت‌ و ارشاد را شعار خود ساخته‌ بر شخص‌ دومی‌ مانند فضیلت‌ من‌ است‌ بر کمترین‌ شما. آری‌ مؤ‌یدات‌ فضیلت‌ وعظ‌ از حد گذشته‌ و کثرت‌ شواهد این‌ مد‌ّعا به‌ مرتبهٔ‌ شیاع‌ پیوسته‌ و دلایل‌ آن‌ راه‌ شک‌ و شبهه‌ را فرو بسته‌ است.