گفتار دهم
نقش ایمان به معاد
انسان هرگز نمیتواند از این که زندگی او ارتباطی به سبب غیبی دارد، چشمپوشی نموده و صد درصد دلگرم علل و شرایطی باشد که برای وی معلوم بوده و در راه مقاصد زندگی با دست خود آنها را چیده است. آنهایی که ایمان به غیب و ماورای طبیعت را جزو خرافات پنداشته و به عنوان این که یک عقیده دینی تقلیدی و خشک و یادگاری از عهد اساطیر است، معذلک در برابر برتریهای اسلام از خضوع نفسانی و اعتراف عملی ناگزیر بوده و در کلیات و جزئیات امور زندگی و سیر سلوک حیاتی از تأثیر علل و اسباب بیرون از فکر در امان نبوده و نمیتوانند نگران پیشامدهای غیر مترقبه نباشند.
البته معنی ایمان به تأثیر غیبی این نیست که انسان در مقاصد حیاتی خود از تأثیر وسایلی که در دست دارد و معلوماتی که باید آنها را به کار بندد، دست برداشته در انتظار عامل غیبی بنشیند. در حقیقت این رویّه، معلومات را در راه مجهولات فدا کردن است و هیچ خردی به آن فتوا نمیدهد.
ادیان آسمانی که انسان را برای ایمان به غیب و ماوراء طبیعت دعوت کردهاند، تأثیر کار و کوشش را نیز برای انسان تایید فرمودهاند. قرآن مجید ایمان به تأثیر غیبی را بیان نموده و نیز راجع به کار و کوشش میفرماید: «وَأَن لَّیْسَ لِلإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی» و درباره روز قیامت میفرماید: «یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإِنسَانُ مَا سَعَی»؛ روز قیامت روزی است که به یاد آورد انسان را آنچه که عمل کرده است.
افرادی که با تعالیم اسلام آشنایی ندارند، سؤال میکنند که ایمان به معاد چه اثری در اخلاق و اعمال انسان دارد و کدام یک از شؤون جامعه بشریت با آن اصلاح میشود؟
تردیدی نیست که جامعه بشری با فعالیت افراد، زنده و برپاست و فعالیت افراد در اثر احتیاج و پی بردن به نیازمندیهای زندگی است، از این جهت که انسان علاقه شدیدی به بقای خود دارد، از آنچه به دست میآورد و در این آرمان دخیل است، خوشحال شده و لذت میبرد، با تصور همین زندگی و مزایایی که ممکن است در این راه نصیبش گردد، نشاط کار پیدا کرده و با عزم و اراده به فعالیت خستگیناپذیر خود ادامه میدهد. هر کدام از این اعمال که به هدف رسید، موجب شدت فعالیت انسان میگردد و عزم و اراده بیشتری به کار میاندازد؛ به یاد مرگ افتادن و فکر حیات اخروی و زندگی پس از مرگ را در سر پرورانیدن، اگر عزم و اراده فردی را فلج نکرده و چرخهای فعالیت روزافزون جامعه را از کار بازندارد، هیچ تأثیری در این سیر و سلوک زندگی نداشته و روح تازهای در قالبش نخواهد دمید.
در پاسخ این سؤال باید گفت: ادیان آسمانی سازمان دعوت خود را تا حدی روی مسؤولیت تکلیفی و پاداش اعمالی گذاشتهاند، خصوصاً دین اسلام که اساس دعوت خود را روی سه اصل توحید، نبوت و معاد نهاده، اگر کسی در معاد تردید داشته باشد مانند این است که توحید و نبوت را نپذیرفته و داخل در حریم دین نشده و از جرگه مسلمین خارج است. از همین جا اهمیت شدیدی که اسلام به معاد داده روشن میگردد.
ادیان آسمانی آرمان تعلیم و تربیت خود را روی فطرت انسانی نهاده و اعتقاد به معاد را یکی از ارکان حیاتی انسان شمرده که وجود انسان بدون آن مانند تنی است بیروح که فضیلت و سعادت خود را از دست داده است.
آیین اسلام حیات انسانی را یک زندگی جاوید و بینهایت بیان فرموده که هرگز با مرگ قطع نمیشود و برای همیشه باقی و پایدار است، به نحوی که خوشبختی و بدبختی آن سرای او به تناسب صلاح و فساد اعمال این سرای اوست؛ به همین جهت برای انسان یک برنامه حیات تعقلی تنظیم فرموده نه عاطفی. در قوانین مدنی، خواست اکثریت مردم لازمالاجرا است و این یکی از مواد قانونی است، ولی اسلام مقرراتی را قابل اجرا میداند که حق و مطابق میزان تعقل باشد، با میل و عاطفه اکثریت مردم، خواه وفق دهد یا نه.
اسلام بیان میکند: انسان فطری میتواند اثبات معاد کند و درنتیجه خودش را دارای حیات جاوید میبیند که باید تنها با تعقل که موهبت اختصاصی انسانیت وی است، زندگی کرده و لحظهای از لوازم این واقعبینی غفلت نورزد، نه مانند فردی که از مبدأ و معاد بی خبر و منطقی جز منطق مشترک حیوانی نداشته و آرزویی جز تسلط بر لذایذ مادی در دل نپروراند. ایمان به معاد در همه شؤون فکری و اخلاقی و روحی و اعمال اجتماعی و انفرادی یک انسان واقعبین تأثیر شایانی دارد.