گفتار یازدهم
اهمیت تغذیه روحی و روانی
احتیاجات اساسی حیات، شامل احتیاجات جسمی و روحی و اجتماعی است. چنان که جسم انسان به غذا احتیاج دارد، روان آدمی نیز نیاز مبرم به تغذیه دارد. غذای کامل و جامع روحی را باید در مجموعه ایمان، علم، تفکر، سجایای اخلاقی و سایر مزایای روحانی جستجو کرد.
اکثریت افراد بشر، توجه خویشتن را به جهات مادی و بیماری جسمی معطوف داشته و از ناتوانیهای روانی و جهات معنوی غافل ماندهاند. تأثیر کیفیت جسم و روح بر همدیگر تا حدی در بعضی مراحل امری است قطعی، یعنی در آن مقام فعالیتهای روانی با فعالیتهای جسمی بستگی دارند، چنان که اخلاق بد منشأ بیماری روانی است در بعضی اوقات اختلالات عظیمی در جسم به وجود آورده و باعث پیدایش بیماریهایی میگردد؛ بسیار دیده شده است که ناراحتی شدید روحی باعث سکته قلبی گردیده و یا ترس ناگهانی، مرگ به دنبال داشته است.
انحرافهای روانی و اخلاقی مادران در بدبختی و شقاوت کودکان فوقالعاده مؤثر است؛ به طوری که دانشمندان ثابت کردهاند اکثریت کودکان مبتلا به بیماریهای روانی، این مرض را از مادر به ارث بردهاند. چگونگی تغذیه مادر نیز در وضع کودک تأثیر فراوانی دارد و تغذیه جسمی و روحی کودک نوزاد بعد از تولد بسیار حائز اهمیت است، در صورتی که از مسیر صحیح انجام نگیرد باعث پیدایش مشکلاتی غیر قابل جبران میشود. زیرا کودک عقل و درک کافی ندارد و در مقابل واردات نادرست فکری فاقد هر گونه وسیله دفاعی است؛ هر جمله را بشنود میپذیرد و در فکرش ریشه میدواند، هر حرکتی که میبیند تقلید میکند. یک اشتباه کوچک ممکن است کودک را برای همیشه از راه سعادت خارج سازد و یک تغذیه غلط فکری، او را تا آخر عمر منحرف کند.
چه بسیار اطفالی که در اثر تلقینهای جاهلانه پدر و مادر یا اشخاص دیگر، روانشان به غلط تغذیه میکند. چون کودک فاقد قدرت تمیز نیک و بد است در نتیجه انحراف، شخصی ترسو، ضعیفالنفس، دروغگو، خائن و جنایتکار به بار آید. افکار غلط و نامناسبی که در سنین طفولیت در روح طفل جایگزین میشود، ممکن است او را دچار ناراحتی شدید یا جنون کرده و در حالت پیشرفته موجب انتحار گردد.
غذای روحی باید دارای کلیه مواد لازم و مورد احتیاج روان و فکر آدمی شود. رشتههای مختلف علمی مانند علوم طبیعی، ریاضی، ادبی و غیره در تغذیه روح بشر نقش مهمی را ایفا میکند ولی کافی نیستند و نمیتوانند سلامتی روح و روان آدمی را حفظ کنند. بسیار دیده شده است مردم تحصیل کردهای به قدر کافی از مسایل علوم زمان خود آگاه بودهاند، ولی در مواقع هجوم مصائب و طوفان حوادث ناگوار زندگی و در برابر حملات نفس، به جهت نداشتن سرمایههای ایمان و اخلاق نتوانستهاند مقاومت کنند.
کسانی که در جامعه به مقام و منصبی رسیدهاند و نمیتوانند خود را حفظ کنند و درنتیجه ستم را پیشه خود میسازند، افرادی که در مقابل رشوه شخصیت خود را میبازند و برخلاف حق و انصاف حکم میکنند، کسانی که در راه ارضاء غریزه جنسی، شخصیت اخلاقی و شرف خود را زیر پا میگذارند و آنهایی که بوسیله ثروت و مال دچار تکبر و خودپسندی میگردند همه آنها در نتیجه نقص مواد غذایی روحی است.
بدین لحاظ فرزندانی که در ایام کودکی از پدر و مادر تربیت نیکویی نیافتهاند و فاقد سجایای اخلاقی و سرمایههای فضیلت هستند، باید فوراً در اصلاح جان خود قیام کنند و مطمئن باشند که با مراقبتهای دستورات دینی قادر خواهند بود که غفلتها و قصور گذشته را جبران کنند و در راه سعادت، پی مردان پاک و باایمان به سوی آینده درخشان پر از امید و کامیابی روان گردند؛ این امر وقتی محقق شود که انسان کاملاً خود را بشناسد و بتواند احتیاجات روحی و جسمی را به طریق صحیح ارزیابی نماید.
کسی که خود را شناخت با بهرهگیری از پرتو عقل راه سعادت را یافته و به سر منزل مقصود رهنمون میشود و کسی که از خود غافل ماند ناچار مسیر ظلمت و گمراهی را پیگیری خواهد کرد.
کسی که خود را نشناخت و به ارزش واقعی خود واقف نگشت و از ذخائر و نهفتههای وجود خویش بی خبر ماند، نمیتواند به احیای آنها قیام نماید و نه قادر است استعدادهای خفته را بیدار کرده و از مرحله قوه به فعلیت درآورد. حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: بالاترین معرفت و کمال انسانی خودشناسی است.
آدمی غیر از «طبع نباتی» که خاصیت آن رشد و نمو است و «طبع حیوانی» که خاصیت آن درک و احساس است، دارای جنبههای عقلی و روح ملکوتی است. سعادتمند کسی که به تمام جنبههای مادی و معنوی خویش توجه کرده و همه آنها را به نوبه خود با اندازهگیری صحیح ارضاء کند؛ یعنی علاوه بر جلب لذایذ مادی و تمایلات نفسانی به طریق صحیح، به خواستههای معنوی نیز که جزء سرشت و فطرت اوست، پاسخ مثبت دهد.