جستجو
تنظیمات عمومی
دقیقا مطابق با مورد نوشتاری
جستجو در فهرست‌ها
جستجو در محتوی
انتخاب همه کتاب‌ها
سفر به کعبه جانان جلد اول
سفر به کعبه جانان جلد دوم
سفر به کعبه جانان جلد سوم
سفر به کعبه جانان جلد چهارم
تعلیم و تربیت و ارشاد
کعبه مصباح الطاهرین
مبدا و معاد
نبوت و امامت

گفتار سیزدهم

برخیز و سفر کن

خداوند متعال در حقیقت و کمون انسانی قوایی قرار داده و در روحانی وی عشق و محبت مفرطی نهاده که پیوسته در مقام کنجکاوی و حقیقت‌جویی و به رغبت و شوق، عازم سفر به سوی حق و طالب قرب و رسیدن به بارگاه عظمت و جلال خداوندی است. او میخواهد زود‌تر و سریع‌تر طی این راه پر‌خطر کند و به سرعت تمام، خود را به سرچشمه زلال معرفت برساند و از آن آب سیراب گردد و همیشه در آن سرزمین منزل گزیند و با موجودات عالم آن دیار مشغول راز و نیاز گردد.

ولی قوای طبیعی و نفس حیوانی چندین سد‌ها در میان افراشته و هزاران مراقب بر سر راه گماشته و راه چاره و رسیدن به مطلوب را بسته و مطلوب را عوضی نشان می‌دهد و انسان را به راه کج دعوت می‌کند و او را به بیراهه مشغول پیمودن راه می‌کند؛ این است که هر چه بیشتر مطلوب خود را می‌جوید کمتر می‌یابد و هر قدر بیشتر طی مسافت می‌کند از مطلوب دور‌تر می‌گردد.

با آن که حس حقیقت‌شناسی و شوق سعادتمندی در تمام افراد بشر موجود است ولی دیو نفس او را فریب داده و در عوض مطلوب حقیقی، حظوظ قوای حیوانی را در نظر وی جلوه داده و می‌آراید همین است که به فریب نفس هر کسی سعادت خود را در چیزی تصور نموده و در طلب آن می‌کوشد.

هر کس بهای زندگی خود را در چیزی تصور نموده و همت خود را بر آن مصروف داشته، باد‌های غرور و نخوت و خود‌پسندی وی را به بیابان هولناک پرتاب کرده و از راه راست منحرف ساخته و آن گوهر گران‌مایه که خداوند متعال در طبیعت بشر به ودیعه نهاده، به بازیچه از دست داده، خود و خدای خود را فراموش کرده است. «نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ».

اگر کسی به نظر عبرت در احوال خلق بنگرد، به خوبی می‌فهمد که شراب گل‌آلود دنیا ایشان را چنان مست کرده و در بستر غفلت به خواب سنگین فرو‌برده که انتظار بیداری و بهبودی از آنان مرتفع گردیده است. ایشان تصور می‌کنند که خداوند متعال آنان را فقط برای تعمیر این عاریت‌سرا آفریده است. ایشان سعادت خود را در تعیش دنیا و برتری بر اَقران و گرد آوردن مال و بر‌آوردن آرزو‌های بی‌پایان می‌پندارند، عده‌ای نیز دم از حقیقت می‌زنند لیکن اثری از آثار حقیقت در اعمالشان مشاهده نمی‌گردد.

ای انسان! خواب غفلت تا کی؟ دیده بگشا. اندکی به خود آی و بر‌خیز و روح خود را از سیه‌چال طبیعت بیرون آور و بر سریر عزت، به تاج کرامتی که خداوند متعال تو را ارزانی داشته، مسند‌نشین گردان؛ مگذار که روح الهی تو لگد‌کوب قوای حیوانی و دستخوش هوی‌های نفسانی گردد.

انسانی که به قدرت حق‌تعالی خلقت یافته و رموز و اسراری در وجودش به کار برده شده، آن خلقت عجیب و غریبی که اگر دانشمندان و فیلسوفان عالم بخواهند جزء کوچکی از اجزاء آن را تشریح کنند، نتوانند. مقصود اصلی از این خلقت، تعمیر این عاریت‌سرا و غوطه‌ور شدن در این گرداب پر‌بلا نیست: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ».

در باطن ما یک قوهٔ سیال و یک حقیقت منبسطه و یک امر ربانی و روح جاودانی مندرج است، باید با عزمی راسخ و استقامتی ثابت و متانتی استوار، با نفس مبارزه کنیم و آن روح مجرد و پاک را از پشت پرده قوای حیوانی بیرون آریم و زنگار از چهره سیمین وی بر‌چینیم و نور رخسار جهانتاب او را ظاهر و هویدا سازیم.

سعادت حقیقی نصیب کسی است که روح او قوی گشته و چون خورشید تابان در آسمان دلش نور‌افشانی کند و مملکت تاریک بدن را به روشنایی خود اضائه دهد و ظلمت نادانی را نابود سازد و نفس ناطقه را رونقی تازه بخشد.

چون روح از عالم امر الهی و مجردات است و بدن از عالم مادیات می‌باشد، کمال مباینت بین مجرد و مادی موجود است و به حکم تقابل، هر یک از آن‌ها در حین غلبه، دیگری را مغلوب کرده و تحت تصرف خود در‌می‌آورد و سبب آن که کسی اهمیتی به امر روح و قوای روحانی نمی‌دهد در اثر غلبه جسم خاکی است.

اگر روح الهی در مملکت بدن ظهور و بروز نموده و از پشت ابر‌های ظلمانی قوای طبیعی بیرون آید، سایر قوا مطیع و منقاد او خواهند شد، او در این حال خلیفه و نماینده حق است. یگانه چیزی که انسان را به جوار حق‌تعالی نزدیک می‌کند و به معرفت و شناسایی او آشنا می‌سازد، شناختن روح است. و نخستین چیزی که باید بدانیم و به ساحت قدس او آشنا شویم، شناختن روح است. باید با اراده متین بکوشیم و روح الهی خود را تقویت کرده سایر قوا را تحت تصرف او درآوریم.

اجزاء عالم کون از علوییّن و سفلییّن، علی‌الدوام در جاده تکامل قدم می‌زنند و به هر درجه از کمال که برسند آن را ترک گفته رو به بالا می‌روند. این قانون ازلی در حقیقت هر موجودی حکم‌فرماست. حضرت صادق علیه‌السلام می‌فرماید: عبودیت و بندگی جوهری است که باطن و حقیقت آن ربوبیت است. یک معنی از معانی مقدس این جمله خدایی آن است که وقتی کسی درجات تکامل را به انتها رسانید، مظهر صفات خدا گردد.

ادامه متن