گفتار بیست و یکم
انتقاد و شرایطی از آن
کسی که میخواهد عیوب و نقایص خود را بشناسد و به گفتار و رفتار ناصحیح خویش واقف گردد و آنها را علاج نماید، باید از انتقاد افراد پاکدل استفاده کند و از آنان بخواهد که نقایصش را بگویند و نقاط ضعف اخلاقیش را تذکر دهند.
حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: کوشش کنید تا اوقات بیداریتان چهار قسمت شود: قسمتی برای مناجات و خلوت با خدا، قسمتی برای امر معاش، قسمتی برای همنشینی با برادرانی که مورد اعتمادند و در دل نسبت به شما خلوص و صفا دارند و قسمتی را به جلب لذایذ مشروع خود اختصاص دهید و متوجه باشید که ساعات لذت و کامیابی به شما نشاط و مسرت میبخشد و قدرتتان را برای انجام وظایفی که در ساعات دیگر بر عهده دارید تقویت میکند.
در تعالیم الهی اهمیت انتقاد و لزوم آن با اعتبار موضوعی که مورد انتقاد قرار گرفته متفاوت است؛ بعضی اعمال در اسلام از گناهان کبیره شناخته شده که باید تمام مردم از آن اجتناب کنند؛ مانند دروغ، افترا و خیانت در امانت و مانند اینها؛ در این قبیل موارد انتقاد از فرایض دینی است و به موجب قانون نهی از منکر، مسلمین مکلّفند این وظیفه اجتماعی را انجام دهند و گنهکار را از عمل ناروایش نهی کنند.
بعضی اعمال از نظر قوانین اسلام گناه نیست ولی از جهت اخلاقی مذموم و ناپسند است؛ مانند زیاد حرف زدن، از خود راضی بودن، با مردم به تلخی برخورد کردن و نظایر اینها. در این قبیل موارد نیز انتقاد از وظایف اخلاقی است و مسلمانان باید از روی خیرخواهی نقاط ضعف برادران خود را تذکر دهند و نقایص یکدیگر را با یاری هم برطرف سازند.
اولین شرط انتقاد این است که باید منتقد مطلب مورد انتقاد را به خوبی شناخته و با علم و آگاهی آن را تذکر دهد، نه از روی حدس و گمان سخن گوید. چه بسا افرادی که عمل مباحی را گناه تلقی کرده و به عنوان نهی از منکر دیگران را از آن نهی میکنند یا عمل روایی را ناروا پنداشته، اشخاص را مورد انتقاد قرار میدهند. اینان با این عمل از طرفی حلال خدا را حرام وانمود میکنند و باعث گمراهی افراد ناآگاه میشوند و از طرف دیگر جهل و بیاطلاعی خود را آشکار میسازند و موجبات هتک و تحقیر خود را فراهم میسازند.
شخصی گوید: “روزی به خارج مدینه رفته بودم، دیدم حضرت باقر علیهالسلام در آفتاب سوزان گرم کار کشاورزی است، در حالی که عرق از جبینش میریخت، به کارگران دستور میداد، با خود گفتم پیرمردی از بزرگان قریش در این ساعت و با این حال در طلب دنیا است. تصمیم گرفتم او را موعظه کنم، پیش رفتم و سلام کردم و گفتم آیا شایسته است یکی از شیوخ قریش در هوای گرم با این حال از پی طلب دنیا باشد!؟ چگونه خواهی بود اگر در این موقع با این حال مرگت فراگیرد و حیاتت پایان پذیرد؟ آن حضرت فرمود: به خدا قسم، اگر با این حال بمیرم، در حین طاعتی از طاعات خدا جان سپردهام. من میکوشم تا خود را از تو و دیگران بینیاز گردانم، باید زمانی بترسم که مرگم در حال گناه فرارسد و با معصیت الهی از دنیا بروم.” آن شخص گوید: “عرض کردم رحمت خدا شامل حال تو باد، من میخواستم تو را نصیحت گویم ولیکن تو مرا موعظه فرمودی.”
راوی گوید: “به محضر حضرت صادق علیهالسلام شرفیاب شدم، دیدم مردی با زبان انتقاد به آن حضرت عرض میکرد: خدا به خیر و صلاحت رهبری فرماید، خودتان میگفتید علی علیهالسلام لباس خشن میپوشید و پیراهن چهار درهمی و همانند آن در بر نمیکرد، هماکنون میبینم که خودتان لباس تازهای غیر آنچه جدتان میپوشید به بر کردهاید. آن حضرت در جواب فرمود: علی علیهالسلام آن لباس را زمانی میپوشید که در نظر مردم قبح و زنندگی نداشت و اگر او آن لباس را امروز میپوشید غیرمأنوس و غیرعادی بود؛ بهترین لباس در هر زمان لباس اهل آن زمان است.”
انتقاد و بررسی به چند صورت قابل عمل است و هر یکی از آن صور به نوبه خود میتواند اندیشههای درست را از نادرست و اخلاق پسندیده را از ناپسند و اعمال روا را از ناروا تفکیک کند و زمینه اصلاح را فراهم سازد.
اول شایسته است فرد اول منتقد خود باشد، افکار خود را با موازین حق و فضیلت بسنجد و صحیح و سقیم آن را بشناسد و فکر پلید را از صفحه خاطر بزداید. این قسم انتقاد بهترین و آسانترین و مؤثرترین وسیلهای است برای رفع سیئات اخلاقی. اولیاء گرامی به پیروان خود توصیه کردند که در راه خودسازی از این روش استفاده کنند و حضرت حسین علیهالسلام فرمود: از عوامل ارشاد انسان این است که خود گفته خود را مورد انتقاد قرار دهد و حقایق را از جهات مختلف ببیند و از آنها آگاه باشد.
دوم اگرچه هر انسانی میتواند از عقل خویش استفاده کند و اعمال و افکار خویش را مورد انتقاد قرار داده و به عیوب و نقائص خود واقف گردد ولی این بررسی نمیتواند او را به تمام عیوبش واقف گرداند، از طرفی غریزه حب ذات که خویشتن را از هر چیز و هر کسی بیشتر دوست دارد و اعمال خویش را که اثر وجودی وی است روا و پسندیده میپندارد، از طرف دیگر تحت تأثیر محیطی است که در آن پرورش یافته و به آداب و رسوم آن عادت کرده است و حسن و قبح اعمال و افکار را از دیدگاه همان محیط میبیند و نیک و بد اعمال را با معیارهایی که در تربیت خود فراگرفته، اندازهگیری میکند.
واضح است با وجود این عوامل مخالف، عقل تیره میگردد و از واقعبینی بازمیماند و آزادی خود را از دست میدهد و درباره زشتیها و قبایح و زیباییها همچنان که هستند، نمیتواند به درستی قضاوت کند.
آنان که میخواهند به عیوب و نقائص خویش پی ببرند، باید عقل دیگران را ضمیمه عقل خویش گردانند و از انتقاد و بررسی ایشان استفاده کنند و از اشخاص آگاه و دانا و پاکدل که به اوضاع و احوالشان واقفند، طلب رهبری کنند.
باید اعمال و افکار خود را به افراد بصیر و لایق عرضه دارند و از تذکرات ایشان استفاده کنند، بدین طریق به عیوب و نقایص خویش پی برده و زمینه اصلاح خود را فراهم سازند.
افراد بافضیلت و دانا در جامعه همانند آیینه هستند که زیباییها و زشتیها را ارائه میکنند و حقایق را آشکار میسازند. کسی که خواستار پاکی و فضیلت است، چنان که ذکر شد، باید خویش را به ایشان عرضه دارد و از انتقادات آن مردان پاک استفاده نمایند.
حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: مؤمن برای برادر خویش مانند آیینه است که ناملایمات و بدیها را از وی دور میسازد.
پس از اصلاح خویش دگردوستی و صلاح جامعه، ما را موظف میکند که انتقاد کنیم و عیوب و نقائص برادران خویش را تذکر دهیم و ایشان را برای اصلاح خویش تشویق نماییم. زیرا انتقاد بجا، مردم را به خودسازی وادار میکند و حق و فضیلت را احیا مینماید و افکار و اعمال زشت را کاهش میدهد و جامعه را از سعادت واقعی و زندگی انسانی برخوردار میسازد.