گفتار بیست و چهارم
تعلیم و تزکیه، هدف انبیاء
از آیات متعدد قرآن مجید و اخبار اهل بیت عصمت(ع) چنین استفاده میشود که پروردگار عالم دو امر مهم را هدف اساسی و برنامه تبلیغی و مأموریت رسمی فرستادگان خود قرار داده است و آنها عبارتند از: تعلیم و تزکیه.
این دو در حقیقت در مسیر و در طریق یک هدف اساسیتر هستند. تعلیم و تزکیه لازم و ملزوم یکدیگرند و به هیچ وجه از یکدیگر جدایی ندارند و برای رسیدن به کمال انسانیت، راهی جز این دو نیست وگرنه خداوند عالم آنها را برنامه حضرات انبیاء علیهمالسلام قرار نمیداد.
مقصود از تعلیم که برنامه تبلیغی فرستادگان آسمانی است، آنچه از نص قرآن مجید استفاده میشود «ویُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ والحِکمَة»، مربوط به دو چیز است که در حقیقت یک چیز میباشد: دانش قرآن و راز آفرینش.
مرحله دوم که برنامه تبلیغی و مأموریت حضرات انبیاء است تزکیه است، به تعبیر دیگر مساعد نمودن زمینه است برای بارور شدن اعتقاد و عمل.
بدیهی است که اگر بهترین تخمها را با آبیاری مرتب، ولی در زمین نامساعد بکارند، نه تنها نفعی ندارد بلکه خود آن تخم را نیز از کف دادهاند؛ این است که برنامه فرستادگان آسمانی علاوه بر تعلیم، تزکیه نیز میباشد و باید تعلیم همراه تزکیه باشد تا هدف اصلی تأمین گردد.
اگر بیماری روانی برطرف نشود، آنچه اسباب هدایت از جهت تعلیمی است نتیجه عکس دهد، چنانچه از نص قرآن مجید استفاده میشود که درباره منافقین میفرماید: در دلهای ایشان بیماری است و خدا با فرستادن آیات و اتمام حجت بر بیماریشان میافزاید. و نیز میفرماید: آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنین فرستادیم، ولی این آیات قرآنی بر ستمکاران چیزی جز زیان نمیافزاید.
تعلیم آیات دو جهت دارد: یکی حکمت که همان راز آفرینش و مربوط به مبدأ و معاد است و دیگری بیان احکام حلال و حرام؛ تزکیه را نیز در دو مرحله بیرون و اندرون یا فعل و نفس بیان فرمودهاند.
تزکیه نسبت به افعال عبارتست از ترک گناهان و تا شخص از کبائر گناهان نپرهیزد، اعمالش سودی ندهد چنانچه میفرماید: عمل تنها از پرهیزکاران پذیرفته میشود و نیز میفرماید: کسانی که ایمانشان را به ستم نپوشاندند برای ایشان است امنیت و ایشانند رستگاران. و در جای دیگر میفرماید: کسانی که از بخل نفسشان جلوگیری کنند ایشانند رستگاران.
پس معلوم میشود کسانی که بخیل باشند از رستگاری به دورند چنان که فرمودهاند: مؤمن بخیل به آتش نزدیکتر است از کافر سخی؛ بنابراین تا رذایل اخلاقی زدوده نشود، کمال انسانیت و نجات حقیقی نصیب نمیگردد.
ناسالمی روان و انواع تبهکاری
پس از دقت در پیدایش انواع فسادها معلوم میشود سببش یک نوع بیماری روانی است که انسان را وادار به کردار غیرانسانی میکند.
انواع تبهکاریها، خونریزیها، دزدیها، بی بند و باریها، آلودگیها به انواع فحشاء و اعتیاد به الکل و مواد مخدّره و بر هم خوردن اساس خانوادهها و جداییها، قساوتها، خشونتها و خودکشیها در اثر ناسالمی روان و کمبود ارزشهای انسانی است.
برای حفظ سلامتی تن رعایت اموری چند لازم است از جمله: مواد زائدی که همراه تن در رحم مادر است و نفعش برای مدتی است که جنین در رحم مادر بوده و بعد از بیرون آمدن، جز زیان سودی ندارد و باید آنها را از طفل جدا کرد، مانند پوست نازکی که بدن جنین را پوشانیده و ناف و پوست نازکی که در موقع ختنه باید جدا شود وگرنه سلامت تن در خطر است. همچنین در روان آدمی صفاتی چند در اول تکوین و تعلقش به بدن با او است که در آنها حکمتهایی است و باید انسان آنها را بر طبق دستور عقل و شرع مصرف کند، مانند جهل و حرص، بخل، ظلم، عجله، مجادله … که به هر یک از آنها در قرآن مجید اشاره شده است: «إِنَّهُ کَانَ ظُلُومًا جَهُولاً» به درستی که او ستمکار نادان باشد.
«اِنَّ الإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» به درستی که انسان بسیار حریص آفریده شد.
«خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ» انسان از شتاب آفریده شد.
«کَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً» آدمی از همه آفریدگان جدل کنندهتر است. و نیز به اوصاف رذیله دیگر نیز یاد فرموده، مانند کفور: بسیار ناسپاس، قتور: بسیار بخیل، یؤوس: بسیار ناامید، جزوع: بسیار ناشکیبا، عجول: بسیار شتابنده که باید هر یک را در موردش صرف کند. مثلاً صفت بخل به مال، در مواردی که شرع مقدس مصرف در آن را نهی کرده، بخیل باشد و حتی یک درهم از مالش را نیز بیجا و در راه حرام مصرف نکند و بخل به وقت آن است که حتی یک آن از عمرش را نیز در حرام صرف نکند. پس باید در صرف مال و عمرش نسبت به غیر رضای حق بخیل باشد و در راه خشنودی حقتعالی سخی.