گفتار بیست و پنجم
ایمان، مطهّر بیماریهای دل
معالجه بیماریهای روانی و تحصیل قلب سالم، نه چیزی است که عاقل آن را آسان بگیرد و یا از آن صرف نظر نماید. و چون برای به دست آوردنش باید زحمت بکشد و جهاد با نفس نماید و از بعضی خوشیها بگذرد، نباید دست از آن بردارد بلکه به فواید بزرگ و مقامات عالیه آن نیز که برای زندگی پاکیزه انسانیت است توجه کند تا رنجها آسان و سختیها راحت گردد.
صاحب قلب سلیم تا در دنیا است با کمال امن و خشنودی از پروردگارش به سر میبرد و رنجهای عالم مادی را به لذایذ روحانی جبران کند و وقتی که از این عالم درگذشت به یک زندگی سراسر خوشی و سرور نائل گردد.
بعضی از مسلمانان به پارهای دستورات قرآن مجید ظاهراً عمل کرده و به صورت بیمغز و جان آن قناعت و سایر دستورات قرآن را نادیده گرفتهاند و خود را صاحب قلب سلیم میدانند به خیال این که آن عذابها و عقوبتهایی که برای بیماران روانی است درباره کفار است، از این جهت مغرور گشته، در جهل مرکب میمانند.
سبب این پندار نادرست این است که خیال میکنند بیماری روانی تنها همان کفر است، غافل از این که بیماری روانی بسیار است و کفر نیز از جمله آنها است.
دلی که خالی از نور ایمان باشد بیماریهایی دارد که قرآن مجید از آن تعبیر به کوری و کری و گنگی نموده است، یعنی گوش دلشان از شنیدن حق کر است، زبان دلشان از گفتن حق گنگ و چشم دلشان از دیدن حق کور است «صُمٌ بُکْمٌ عُمیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ». و نیز میفرماید: دیده ایشان روز قیامت هم مانند دنیا کور خواهد شد «وَمَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَی» . از این آیه و آیات دیگر معلوم میشود که روز قیامت برونها مانند درونها خواهند شد.
پس کسی که در دنیا آیات حق را به دیده دل نمیبیند در آخرت نیز نعمتهای الهی را نخواهد دید و کسی که گوش دلش از شنیدن حق کر است، فردا نغمات الهی را نخواهد شنید. قرآن مجید چنین دلهای خالی از ایمان را بیمار «فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ»، مُهر شده «فَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِهِمْ»، بسته شده «أَمْ عَلَی قُلُوبِ اقْفَالُهَا» و چرک شده یا زنگ زده «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ» و ایشان را در ردیف جانوران و پستتر از آنها دانسته است «اولئک کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلَ».
خداوند متعال بشر را به دادن قوا و استعدادی که بتواند با آنها حق را ببیند و بشنود و بپذیرد بر سایر مخلوقات برتری داده، کسانی که این قوا را هدر دهند از مقام انسانیت محروم و در همان حد حیوانیت باقی هستند. در دعای حضرت سجاد علیهالسلام آمده است که اگر بشر خدا را نشناسد و او را منعم نداند و نعمتهایش را صرف کند لیکن شکر او را به جای نیاورد، هر آینه از مقام شامخ انسانیت بیرون و در حد حیوانات قرار گرفته است. و نیز قرآن مجید ایشان را مردگان یاد کرده و میفرماید: تو نمیتوانی سخن حق را به کسانی که مردگانند بشنوانی.
باید دانست که ایمان، روان را به منزله غذای مناسب برای بدن است، همان طوری که اگر غذای مناسب به بدن نرسد، قوای نباتی و حیوانی ضعیف شده و از کار میافتند و بالاخره شخص میمیرد، روان نیز در نتیجه بیماریهای روانی، جهت انسانیتش ضعیف شده و از زندگی پاکیزه و روحانی بیبهره گشته تا جایی که از مقام انسانیت افتاده و به هلاکت همیشگی و مرگ جاودانی مبتلا میشود.
اگر کسی گوید: شما میگویید اهل ایمان در هر دو سرا در زندگی پاکیزه و همیشه در نعمت و خوشبختی و سرور است و جز او همیشه در رنج و بلا و اسیر هوای نفس و بدبختی و اندوه است، ما بسیاری از اهل ایمان را میبینیم که در دنیا گرفتار انواع رنجها و سختیها هستند و بسیاری از بیایمانها را میبینیم که در خوشی و کامرانی به سر میبرند. پاسخ این است که اهل ایمان ناراحتیها و اندوه عالم طبیعت را به گلزار دل خویش راه ندهد و هرچه رنج و سختی بیند به جانش آفتی نرسد، و قرآن مجید هم میفرماید: برای ایشان است ایمنی و ایشانند راه یافتگان.
مرد مؤمن واقعی در دنیا آرزویی جز خشنودی پروردگارش ندارد که دچار ناکامی و نامرادی گردد، خدا را سرپرست خود و دیگران دانسته و او را به قدرت و حکمت و مهربانی شناخته و خود را بنده و او را مولی پذیرفته، دل او در برابر پیشامدهای ناگوار دچار اضطراب و تپش نخواهد شد.
خداوند متعال در سوره نساء میفرماید: ای اهل ایمان اگر شما در دنیا رنج میبرید و ناراحتید، بیایمانان نیز مانند شما رنج میبرند و ناراحتند، با این تفاوت که شما امید به خدا دارید لیکن ایشان امیدی ندارند و در ظلمت ناامیدی و سرگردانی گرفتارند: «إِن تَکُونُوا تَالَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَألَمونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللهِ مَا لا یَرْجُونَ». اگر بیایمان در دنیا ظاهراً خوش است، باطنش در اضطراب است زیرا بشر آرزوهای بیپایان دارد و او به صد یک آرزوهایش نمیرسد، این است که همیشه در آتش محرومیت و سختی میسوزد و نیز آنچه را دارا است، از زوال آن میترسد زیرا داراییهای دنیا در معرض فنا است، با مرگ شخص یا زوال آن نعمت، بین ایشان جدایی افتد.
مراد از ایمانی که وسیلهٔ پاکی از بیماریهای دل است، همانا یقین به مراتب توحید و معاد است. کسی که به نور یقین، خود و دیگران را بنده خدا دانست و آنچه در دست هر که هست، همه را مال خدا دید و دانست که بازگشت همه به سوی اوست، برای این شخص، بیماری روانی موردی ندارد زیرا با تابش نور یقین، ظلمت این بیماریها از بین میرود. پس باید طالب قلب سلیم و خواستار سعادت دنیا و آخرت، تحصیل کمال یقین را که اساس اعتقادات و چاره بیماریهای روانی است بر سایر خواستههای خویش مقدم دارد.