گفتار چهارم
هماهنگی علم و دین
برای این که ارتباط هیئتهای اجتماعی بشر از هم نگسلد و نسبت به حقوق یکدیگر تخطی و تجاوز نکند و در انجام حوائج زندگی یکدیگر پشتیبان هم باشند، برخی قیود اخلاقی و معنوی و وظایف وجدانی و روحانی در بین اجتماع مقرر شده، بخشی که مربوط به کارهای دنیوی است قانون و حکومت را به وجود میآورد و آنچه که وابسته به وجدان و روح انسانی است اخلاق و دین را تشکیل میدهند.
پایه دین بر حقیقت و خداشناسی نهاده شده است ولی در نتیجه تأثیر عواملی در عقاید دینی تفاوت پیدا شده و ادیان و مذاهب گوناگون به وجود آورده است. هرگاه بین دو صورت در کلیات اختلافاتی حاصل شود، هر یک را دین جداگانه گویند و اگر اختلاف در جزئیات و فروع مربوط به یک دین باشد، هر یک از آن صورتها را مذهب نامند.
مراتب دین و علم در یک زمان به بشر عرضه شده تا چراغ راه تاریک او باشد و باید همه بدانند که آوردن بشر بدین جهان و بردن او از این عالم برای منظور مقدسی است که باید بشر برای رسیدن به مقصد و مقصود تلاش کند و راه را از چاه بازشناسد و این آموزش پرورش را حضرات انبیاء و ائمه هدی علیهمالسلام به بشر عرضه داشتهاند، نقطه تاریکی نیست جز این که بشر باید برود و پیدا کند. دین موجب تهذیب نفس و کمال روح است.
عاقل بدون علم و عالم بیخرد عضو مفیدی نیستند. علم بدون دین، و دین بدون علم راه به جایی نخواهند برد. در فضایل نفسانی هم این حقیقت ثابت است که برخی از غرایز بدون ملازمت دیگری اثری نمیبخشد بلکه مفهوم خود را نیز از دست میدهد، مانند عدل و احسان که ملازم یکدیگر هستند. عدالت بدون احسان غیرممدوح است و احسان بدون عدالت ظلم و ستم است؛ همچنین برّ و تقوی که باید ملازم یکدیگر شوند، برّ بدون تقوی پسندیده نیست و تقوی بدون احسان و نیکوکاری مفهومی ندارد. قرآن مجید هم این حقیقت را روشن کرده است: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بالعَدْلِ وَالإِحْسَانِ» که عدل با احسان همدوش است «وَ تَعَاوَنُوا عَلَی الْبَرِّ وَ التَّقْوَی» که برّ و تقوی باید ملازم یکدیگر شوند وگرنه یکی بدون دیگری اثر معنوی نمیبخشد.
علم بدون دین و دین بدون علم اثر معنوی ندارد؛ آن روز که دین آمد، علم آورد و آن زمان که علم پرتوافکن شد، اعتراف به دین کرد. در احادیث وارد است که دو رکعت نماز عالم باتقوی با هفتاد سال نماز شخص جاهل برابر است و تفکر یک ساعت با عبادت یک عمر مساوی است. عالم بدون دین، حیران و سرگردان و مضطرب و پریشان در چهار راه جهان، انگشت حیرت به دندان میگزد ولی ممکن است جاهل دیندار به زحمت بار به منزل رساند. دین و علم باید با هم رشد کند و قدم بردارند تا صاحب خود را به ملکوت اعلی و سرحد کمال برسانند.
اسلام دین فطرت است و دین از گمشدههای بشری است که فطرت در جستجوی آن. باید معلوم شود که علم چندین رشته است؛ رشتهای که ضامن سعادت دارین انسان میباشد، علم دین است. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودهاند که علم سه علم است:
اول- آیت محکم الهی که عمل به آن موجب سعادت است.
دوم- فریضه عادله است که حکم آن منسوخ نشده باشد.
سوم- سنتی است قائم که حکمش باقی است.
مراد از آیت محکم، دین است که پیشوایان در آن سیر کردهاند. دین اولین احتیاج بشر است و مراد از فریضه عادله، اصول دین است که احکام آن در هیچ ملتی منسوخ نشده و نخواهد شد و مراد از سنت قائم، فروع دین است که از قول حضرات انبیاء علیهمالسلام ظاهر شده که عمل بدان موجب کمال روح است.
به سبب اکتساب فضایل و اقتباس علوم، نفس خود را از رذایل پاک ساز، نفس چون آبگینه است و علم سراج و چراغ آن و حکمت در آن به منزله زیت و روغن است که هرگاه زجاجه و شیشه نفس روشن شود و درخشان باشد، همواره در زمره احیاء و زندگان باشی و اگر تاریک شود در عداد مردگان معدود گردی.