گفتار پنجم
مراقبه و محاسبه نفس
طالب پاکی نفس از صفات رذیله و آرایش آن به صفات جمیله باید اجتناب از افراد پست و اشرار را بر خود لازم داند و دوری از همنشینی صاحبان اخلاق زشت را واجب شمرد؛ چه، غالباً طبع انسان آنچه را که مکرر از طبع دیگری میبیند اخذ میکند.
از برای نفس انسانی چندین قوه است که بعضی از آنها مایل به خیرات و بعضی مقتضی شرور و رذایل هستند. پیوسته این قوا با یکدیگر در مقام نزاع و جدالند و از برای هر یک از آنها که اندک قوتی حاصل آید به همان مقدار بر دیگری غالب آید و نفس را مایل به مقتضی خود کند. شکی نیست که غالباً مصاحبت با صاحب هر صنفی سبب تقویت قوهٔ مقتضی آن صفت گردد، بدین سبب کسانی که بیشتر اوقات با همنشین بد معاشرت میکنند به جهت اجتماعی که با یکدیگر دارند اخلاق ایشان متلائمه و متناسبه میباشد.
چون اکثر قوای انسانیه طالب اخلاق رذیله میباشد انسان زودتر مایل به شر میشود و میل به شر آسانتر است از میل به خیرات؛ از این جهت است که بزرگان گفتهاند: میل به خیرات به منزله آن است که از نشیب به فراز روند و میل به شر چنان است که از فراز به نشیب آیند و اشاره بدین مطلب است که حضرت رسول اکرم(ص) فرمودهاند: رسیدن به درجات بهشت به چشیدن جامهای ناگوار منوط، و دخول به آتش دوزخ به ارتکاب خواهشهای نفسانی مربوط است.
باید انسان همیشه مراقب اخلاق و اعمالی باشد که از آثار صفات طیبه است؛ مثلاً اگر کسی میخواهد که محافظت ملکه سخاوت و جود را نماید یا تحصیل آن کند، اموال خود را به موافقت طریقه عقل و شرع به مستحقین بذل نماید و چون میل خود را به بخل و امساک یابد، نفس را عتاب کند و هرگاه کسی خواهد حفظ صفت شجاعت کند یا آن را کسب نماید، باید قدم گذارد در امور هولناک و احوال خطرناکی که عقل و شرع از آن منع نکردهاند.
باید مراقب احوال و متوجه افعال و اعمال خود باشد و قبل از اقدام بر هر کاری در نتایج آن فکر و تأمل نماید. اگر احیاناً امری از او به ظهور آید که پسندیده نیست خود را تأدیب کند و در مقام تنبیه مؤاخذه آید؛ بدین طریق که اول خود را سرزنش و ملامت کند و بعد متحمل اموری شود که بر او شاق و ناگوار است؛ چنانچه اگر کام خود را شیرین کرده از لقمهای که نباید بخورد، مذاق خویش را تلخ سازد به روزه گرفتن و اگر غضبی بیجا در واقعهای از او سر زده مؤاخذه کند خویش را به صبر کردن در واقعه دیگر.
از سعی و جهد در تهذیب اخلاق روز به روز نفس را صفات تازه حاصل آید و هر لحظه او را ترقی در کمالات و صعود به معراج سعادت به هم رسد، به مرتبهای که پرده طبیعت از پیش دیده او برداشته شود و محل اسرار ملک و ملکوت بلکه محرم خلوت جبروت گردد و در امور دنیا و متعلقات آن زیاده از حد ضرورت سعی نکند و خود را به مشقات سرمد گرفتار نسازد و یوسف کنعان تجرد را به بهای کلاف پیر زالی نفروشد و سعادت ابدی را به چندین خزف پاره ندهد و متاعی را که بهایش ملک ابد و پادشاهی سرمد است بر سر و خاشاکی نفروشد. چه شقاوتی از این بالاتر که انسان گوهر گرانمایه از عالم قدس و باقی را با متاع ناچیز و فنا معاوضه نماید؟!
باید احتراز کند از آنچه سبب تقویت قوهٔ شهویه و غضبیه میباشد و چشم خود را محافظت کند از آنچه شهوت و غضب را به هیجان میآورد و دل را ضبط کند از تصور و تخیل آنها؛ زیرا در تصور و خیال، شعلهٔ آتش شوق غضب و شهوت تیزتر میگردد و سرایت کند به اعضاء و جوارح و مجرد دیدن و شنیدن بدون این که دل را مشغول سازد چندان تاثیر نمیکند. کسانی که در محافظت این قوا نمیکوشند، مانند آن است که کسی شیر درنده یا سگ دیوانه یا اسب سرکشی را رها کند و بعد خواهد که خود را از آن خلاصی بخشد.
نباید انسان فریب نفس خویش را بخورد و اعمال و افعال خویش را نباید حمل بر صحت کند. در طلب عیوب خود باید استقصاء و سعی نماید و به نظر دقیق در تجسس خفایای معایب خود برآید. نافعترین چیزی که در این باب بسیار مؤثر است آنست که دیگران را آیینه عیوب خود قرار دهد و دفتر اعمال خویش را هر روز و شب گشوده و سراپایش را مرور نماید؛ اگر فعل قبیح از او سر نزده حمد خدا را بجا آورده شکر توفیقش نماید، اگر مرتکب فعل قبیحی شده خود را ملامت کند و بدون تأخیر توبه و انابه نماید.