گفتار نهم
تضاد مسکرات با عقل
اسلام سازمان تعلیم و تربیت خود را یک سازمان اجتماعی جهانی قرار داده است که سعادت انسانیت را در زمینه مدنیت که هرگز انسان از آن مستغنی نیست، با ایجاد اتحاد کاملی میان افراد تأمین کند.
روی این اصل برای تشکیل جامعه مورد نظر خود، انسان فطری یعنی انسان طبیعی را در نظر گرفته، انسانی که دستگاه آفرینش به وجود آورده و با موهبت عقل مجهز ساخته و با این وسیله از سایر انواع حیوانی تمیز داده است.
اسلام تشخیص میدهد انسانی که دستگاه آفرینش به وجود آورده و با عقل سلیم مجهز ساخته با سلامت شعور و ادراک و فطرت خدادادی درک میکند که در عین حال او و سایر آفریدگان در شاهراه حیات، جویای سعادت و خواهان خوشبختی خود است و در پیدایش وجود و بقای خود و تأمین سعادت و رفع حوایج به هیچ وجه استقلال نداشته و از هر جهت محتاج به افراد دیگر میباشد.
همچنین هیچ موجودی از موجودات خود را به وجود نیاورده و در اداره وجود و بقای خود استقلال ندارد، در پیدایش وجود و رفع حوایج محتاج دیگران است و مجموعه جهان هستی که همان انسان و سایر پدیدههای جهانی است، به یک نقطهای که ماورای طبیعت است بستگی دارد و با ارادهای شکستناپذیر غیبی طبق قوانین عامه علیت و معلولیت اداره میشود و به بقای وجود خود ادامه میدهد.
از این درک، انسان به سوی این نتیجه هدایت میشود که باید به خدای یگانه سر تعظیم فرود آورده و به سوی مقصدی که در ساختمان وجودی وی پیشبینی شده و به دست عقل سپرده شده است، پیش رود.
قرآن مجید تصریح میکند که دین همان تسلیم به خدای یگانه است و نیز تصریح مینماید که دین همانا سلسله تعلیماتی است که با آفرینش ویژه انسان وفق داده و تطبیق کرده و خواستههای وجودی وی را در نهایت تعدیل تأمین میکند. دین روی آفرینش خدایی استوار است و آفرینش خدایی قابل تغییر و تبدیل نیست.
کسی که درک کلی و قطعی قرآن را به هم رسانیده، اگر کمی تأمل کند، حدس میزند که تمام اوامر الهی عقلانی است و اسلام کمترین اجازهای برای تباه کردن این موهبت خدادادی، حتی لحظهای هم نمیدهد.
اسلام اداره امور زندگی انفرادی و اجتماعی را به دست عقل سلیم سپرده است و هیچ گونه اجازه مداخله به عواطف رذیله نمیدهد.
اسلام از هر چیزی که فعالیت این موهبت خدادادی را کم یا زیاد به هم میزند، منع میفرماید؛ چنان که از دروغ و افتراء و تزویر و غش در معاملات و هر چه از این قبیل بوده و عقل را مختل میسازد، نهی میکند؛ از آن جمله است استعمال مشروبات الکلی که در شرع مقدس اسلام شدیداً ممنوع و حتی نسبت به خوردن یک قطره از مسکرات هم هشتاد تازیانه مجازات تعیین فرموده است.
خوردن مشروبات الکلی در میان سایر کارهای مزاحم عقل و تدبیر، تنها عملی است که سر و کارش مستقیماً با عقل و شعور بوده و به منظور کشتن تعقل و تفکر انجام داده میشود. به همین جهت است که آثار شوم و نتیجههای زشت و ناهنجار آن، که از جهت بهداشت و اخلاق و دین در میان افراد و جامعه بشری بسط و توسعه داده میشود، قابل انکار نیست.
اسلام برای اولین بار که مشروبات الکلی را نهی میکند به طور اجمال به همه مفاسد فردی و اجتماعی آن اشاره کرده و آن را اثم نام نهاده، یعنی کار زشتی که دنباله نامطلوب دارد، و بار دیگر در نهایت تأکید نهی کرده و قرار حد با تازیانه صادر نموده است.
روزی که اسلام استعمال مشروبات الکلی را تحریم کرد، جامعه بشریت مبتلای این سم مهلک بودند که در همه جامعههای مترقی و غیر مترقی رواج کامل داشت و خوردن می هیچ گونه ممنوعیت قانونی نداشت. در آن روز مردم همین عقیده و عادت نامطلوب را به صورت موروثی اخذ کرده و این افکار و عقاید در اعماق افکارشان ریشه دوانیده بود البته ریشهکن نمودن این عادت آن روز برای اسلام همان اشکالی را داشت که از بین بردن عقیده بتپرستی بلکه از آن هم مشکلتر بود. در اوایل بعثت، تحریم آن به عنوان تحریم ساده، سرانجام تحریم شدید شده و چنان که ذکر شد قرار حد یعنی هشتاد تازیانه مجازات صادر گردید و بعد از این تحریم قطعی، مردم یکباره هوس بادهنوشی را از سر بیرون کردند. در سوره اعراف به طریق ساده، و در سوره بقره نسبتاً صریحتر، و در سوره مائده صریحاً نهی گردیده است.
روشن است که تنها هدف تعلیمات اسلامی، تشکیل یک اجتماع صالحی است که الفت و رأفت و عدالت در آن حکومت کرده و افراد آن در پیشگاه خدایی خود را مسؤول اجرای قوانین انسانی که سعادت دنیوی و اخروی ایشان را ضامن است، بدانند و هرگز خدا را فراموش نکرده و به مسؤولیت خویش بیاعتنا نباشند.